ژورنالیست جوان
وبنوشت شاهین کارخانه
قالب وبلاگ
لینک های مفید
"...من دیگر من نیستم. یعنی نمی‌خواهم باشم. می‌خوام استعفا بدم
از آدم بودن. ازاین که مثل شما دو تا دست و دو تا پا و دو گوش دارم. از خودم متنفرم. کاش می‌شد یه تیکه چوب بود. یه تیکه سنگ. کمی‌خاک باغچه...کاش می‌شد هر چیز دیگه ای بود به جز شما عوضی‌های دوپای بوگندو ...!»
[ پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 13:9 ] [ شاهین کارخانه ]
پادشاه وقتی شازده کوچولو را دید داد زد:
آهان... این هم رعیت!
و شازده کوچولو در دل گفت:
- از کجا مرا می شناسد؟ او که هیچوقت مرا ندیده است.
و نمی دانست که مفهوم دنیا برای پادشاهان خیلی ساده است: همه مردم رعیت هستند.
[ پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 13:3 ] [ شاهین کارخانه ]
و من که شبیه آواره ها

دنبال کس و کارم می گردم

باشد، قبول

لم یلد و لم یولدی

ولی بگذار

پسر بدی داشته باشی این بار

به کسی نمی گویم

که تا ابد بر سر هم بکوبندش

و مردم هم که هزار بار

همان ولم یولد را تکرار می کنند مدام

دیگر چه بهانه ای است؟

خودت که می دانی

 پیامبر نیستم تا به کسی یاد بدهم دعا کند

ولی، باور کن

خدای دور به درد من که نمی خورد، پدر!


[ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 13:18 ] [ شاهین کارخانه ]
"دوستش دارم"  یک جور کودتا میماند. برای اعلامش باید فکر همه چیز را کرده باشی. باید قوی باشی. باید پشتیبانی داشته باشی. وگرنه در همان ساعات اول دخلت را می آورند.
[ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 12:57 ] [ شاهین کارخانه ]
نامه علی اکبر دهخدا در پاسخ به دعوت رادیو صدای آمریکا
ادامه مطلب
[ سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 13:57 ] [ شاهین کارخانه ]
 كناره گيري(آرام بخش وحافظ افكار تنهائي):
در اين گزينه،فرد از آميزش اجتماعي پرهيز مي كند. پس چرا آن را گزينه اي براي آميزش اجتماعي مي دانيم؟در اينجا فرض بر اين است كه نداشتنِ آكسيون،خود نوعي آكسيون است.(مانند بايكوت)
در اين حالت ،فرد جسمش جائي است و حواسش جاي ديگر. با خيالات خود مشغول است و از نظر بقيه در هپروت.
مثال مي زنم. در فصل بهار ،كلاسهاي دبيرستان هاي پسرانه،مملو از جسم هايي است كه اهالي شان در پارك ها و خيابان ها با دختركانِ زيبا مشغول رؤيا بافيند.(بيچاره دبيران شان!)
يك مثال ديگر:هنگام صرف ناهار در ادارات،يك عده با هم مشغول شوخي و خنده اند. اما شما از اين جمع خوشتان نمي آيد. تصميم مي گيريد؛ضمن اينكه جسمتان را پشت ميز حفظ مي كنيد ؛اما با خيالاتتان خود را مشغول داريد.
به اين حالتday dream نيز مي گويند.
 ظاهرا كاري است بي ضرر اما به هر حال كناره گيري ،نبايد زياد تكرار شود.
كناره گيري ،محروميت از نوازش را بدنبال دارد. بنابراين گزينه ي خوبي براي افراد برون گرا نيست.اما درون گراها بهتر آن را تحمل مي كنند.
[ سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 13:33 ] [ شاهین کارخانه ]
 مَناسك(مراسم يا آئين ها):
چند ويژگي ثابت دارند:
1-هر كسي كار مشخصي را انجام مي دهد.
2-كارهايي امن و ساده هستند.
3-تعهد آفرين نيستند. بدين معني كه در آنها با سايرين درگيري نداري و قبول مسئوليتي نيز در كار نيست.(كلا در مراسم هر چه كمتر درگير باشي،بيشتر خوش مي گذرد.)
4-پايان، هميشه معلوم و مفرح است.
مثال مي زنم.حضور در يك مراسم نذري پزي بسيار كم مسئوليت تر از شركت در يك مهماني عصر خانوادگي است،جائي كه مجبوري به بزرگتر ها احترام بذاري و نصايح قديمي يك نسل قديمي را تحمل كني.
مناسك(مراسم)انواع بسيار متعددي دارند. مانند مراسم ديد و بازديد. جشن تولدها.مراسم يك ميهماني. مناسك مذهبي و مراسم اتاق خواب.
مي توان حدس زد مناسك، مورد علاقه ي انسانهايي است كه :-برون گرا هستند.بنابراين كمبود نوازش ناشي از كناره گيري را نمي توانند؛تحمل كنند.
-:به آن حد اهل جد و جهد نيستند كه فعاليت ارضاء شان كند.
-:بي مسئوليتي را دوست دارند و نمي خواهند صميميت هاي تعهد آور را بپذيرند.
-:دنبال خوش گذراني هستند و يك پايان مفرح قابل پيش بيني برايشان مطبوع و پذيرفتني تر است.
آيا مواردي كه بر شمرده شد ،توده هاي ايراني را براي شما تداعي نكرد؟
شايد اكنون در يابيد كه چرا اين همه حسينيه و تكيه مثل قارچ سبز مي شوند.؟!
چرا در ايام سوگواري اين همه ماده ي غذايي حيف و ميل مي شود.؟!
چرا در عيد قربان ؛اين همه جانور بي گناه ذبح مي شوند و اين همه مواد پروتئيني از بين مي رود؟!(ضمن اينكه خود عمل ذبح بويژه در معابر و انظار چقدر قبيح و چندش آور است.)
همه ي اينها حكايت از تمايل توده هاي ما به مناسك است.وقتي تعداد شركت كننده در مناسك زياد شد ،در مرحله ي بعد بايد منتظر بندواگن هم باشيم.
از آنجايي كه متاسفانه به خاطر شرايط سياسي كشور،اماكن عمومي خوشگذراني وجود ندارد(يا حداقل براي هر سليقه اي وجود ندارد.)مردم اين نياز خود به انجام مناسك را در قالب مناسك مذهبي به نمايش مي گذارند. اما به ياد داشته باشيد كه از نظر رفتارهاي اجتماعي مراسم سينه زني امام حسين با كارناوال هاي رقص برزيل در يك كلاسمان قرار مي گيرند.(همان تشابه فرهنگي كه رييس جمهور نابغه نيز به آن اشاره كردند.)
منسك ديگري كه مورد توجه نسل جوانتر ماست،مراسم اتاق خواب است.از آنجايي كه مسئوليت پذيري و تمايل به روابط عميق عاشقانه در جوانان ما كم شده(عدم تمايل به صميميت)،در كوتاه ترين زمان ممكن طرفين يك رابطه سر از خانه خالي در مي آورند. بدون اينكه احساسي دولوپ شده باشد .( تنها منسك اتاق خواب است كه مطلوب نظرشان مي باشد.بي تعهد-بدون عشق و احساسات رومانتيك)
[ سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 13:25 ] [ شاهین کارخانه ]
قبل از شروع فيلم در سينما،قبل از شروع انجمن اولياء و مربيان،وقتي در صف نان منتظريم،در تاكسي تا قبل از رسيدن به مقصدو قبل از آمدن تمام مدعوين در يك ميهماني ،محاوراتي كه با اطرافيان داريم؛وقت گذراني محسوب مي شود.
وقت گذراني ها معمولا كليشه هاي مشخصي دارند:
1- گپ كوچولو:آب و هوا در اينجا و آنجا
2- وراجي ها :
-مردانه:
_موبايل ،آيفون،آيپاد تازه چي آمده به بازار؟
_ در باب خودرو ها ي جديد و قديم . كدوم خوبه و كدوم بده؟
_بحث سياسي
_فلان مسابقه(ي فوتبال) را كي برد و كي باخت؟
-زنانه:
_فلان لباس
_فلان لوازم آرايش
_فلان وسيله ي آشپزخانه
_پز دادن(نمي دوني سفر پاريس چقده به ما خوش گذشت.)
_غيبت كردن (راستي شنيدي فلاني...)
در وقت گذراني ها ،بدون پرس و جو (فضولي) در موردِ افراد،براحتي مي توانيم ،با خلقيات و روحيات آنها آشنا شويم.و بر اين اساس حتي ممكن است ،دوستان تازه اي بيابيم و در واقع آن وقت گذراني پيش در آمدِ روابط صميمانه باشد.
اما دقت كنيد كه وقت گذراني ها الزاما تعهد آور نيستند .آنها گرسنگي محرك ما را بدون نياز به برقراري صميميت مرتفع مي كنند.بنابر اين مي توانند انگيزه ي ما را براي برقراري روابط صميمانه كاهش داده و جدائي افكني كنند.نتيجتا سر نوشت وقت گذراني ها به اين شكل قابل پيش بيني است.
سرنوشت وقت گذراني ها:
الف:روابط پيشرفت كرده و صميميت ايجاد مي شود
ب:رابطه پيشرفت نكرده ،لذا دوام نمي آورد. يا آرام محو مي شود يا به مرحله ي عبوس و خشكي مي رسد.
بنابراين پايان وقت گذراني ها پيش بيني شده نيست. مي توانند پاياني مفرح يا ملال آور داشته باشند.و اين در تضاد كامل با مناسك است كه پايان آنها هماره پيش بيني شده و خوش آيند است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حتما در اجتماع با افرادي مواجه شديد كه اهل وقت گذراني نيستند و در آنها شركت نمي كنند. اين گونه افراد معمولا سخت و رام نشدني هستند.
[ سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 13:24 ] [ شاهین کارخانه ]
يكي از بهترين و مفيدترين گزينه ها براي ارضاء گرسنگي محرك ما(نياز به اجتماعي زيستن)مي باشند.
همان طور كه از اسم آن نيز پيداست؛مهمترين فعاليت ،همان اشتغال يا كار است.
اما فعاليت به شكل هاي ديگري نيز امكان پذير است:نوشتن كتاب،شستن ظرف،رفت و روب منزل،حاضر كردن دروس و.....
ازبسياري جهات فعاليت ها مفيدند.في المثل :
-در آمدزا هستند.
-تعدادي از آنها باعث خلاقيت و نو آوري هستند.(تحقيق و آزمايش)
-اسباب رضايت و خرسندي انسان و اطرافيانش مي شوند.( وقتي از سر كار خسته به منزل مي رسي،خونه مرتب و تميزه و يك چاي داغِ تازه دم به دستت داده ميشه.)
اما فعاليت ها الزاما صميميت آور نيستند.در محيط كار اگرچه ممكن است صميميت هايي نيز حاصل شود ،ولي اين قطعي و همه گير نيست.
گاهي فعاليت ها حتا جدائي افكن مي شوند.مثلا مرد ساعات بيشتري را در خارج از منزل به كار مشغول مي شود و پول بيشتري به منزل مي آورد.اما اين تنها سرپوشي است براي تمايل وي به دوري و جدائي از همسر و فرزندان.
بنابراين فعاليت گزينه اي است كه اگرچه گرسنگي محرك ما را مي تواند سير كند؛اما، ما را در قبال انسان ديگري متعهد و مسئول نمي كند.در عين حال گزينه ي مناسبي براي افراد تنبل و تن پرور نيز نمي باشد.
[ سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 13:22 ] [ شاهین کارخانه ]
آميزش اجتماعي(social intercourse):
همان طور كه جسم انسان ،نيازمندِ غذا است؛روانِ ما نيز محتاجِ تغذيه است.غذايِ(خوراكِ)روان را نوازش مي ناميم.
نيازِ جسم به غذا را گرسنگيِ غذا و نيازِ روان به نوازش را گرسنگي محرك مي گويند.
بنابراين براي داشتن يك روان سالم،بايد گرسنگي محرك را ارضا نماييم.در يك جمله ي ساده و به عنوان يك اصل:«اگر نوازش نشوي؛مغزت هنگ مي كند.»
 بدين معنا كه اگر گرسنگي محرك،ارضا نشود؛محروميت اجتماعي(social deprivation)،محروميتِ احساسي و هيجاني و بالاخره،فساد زيستي حاصل مي شود.
نوازش چيست و چگونه مي توان گرسنگي محرك را سير نمود؟
مهمترين و پايا ترين نوازش مورد نياز بشر:صميميت جسمي و فيزيكي يا همان تماس پوست با پوست است.
 در بدوِ تولد،اين مهم با در آغوش مادر بودن و تغذيه از سينه ي او تامين مي گردد.
در بزرگسالي نيز،اگرچه همچنان تمناي تماس پوست به پوست براي ارضا گرسنگي محرك وجود دارد؛اما همه مي دانيم،اين امر براي ارتباط با تك تك افرادي كه ما با آنها سروكار داريم،ميسر نيست.
پس صرف نظر از روابط محدودي كه منجر به صميميت فيزيكي و تماس پوست با پوست مي شوند،بايد ديد چگونه انسانها براي ارضاء گرسنگي محركِ خود از ساير انسان ها سود مي جويند.؟
انسان ها بخشي از اين گرسنگي را در زمان بزرگسالي تبديل به گرسنگيِ به رسميت شناخته شدن مي كنند.كيفيت و كميتِ تلاشِ انسان براي به رسميت شناخته شدن؛از سويي براي ما يك شخصيت منحصر به فرد ايجاد مي كند و از سوي ديگر،به آميزش هاي اجتماعي تنوع بخشيده و سرنوشت ما را رقم خواهد زد.
همانگونه كه ذائقه ي انسانها براي انتخاب غذا و ارضاء گرسنگي غذا متفاوت است؛براي ارضاء گرسنگي محرك نيز،ذائقه ي انسانها در باب كيفيت و كميت نوازش ها متغير است.
براي مثال، يك خواننده ي پاپ،ممكن است براي هنگ نشدنِ مغزش نياز به صدها تشويق و نوازش از جانب طرفداران گمنامش داشته باشد.در حالي كه يك دانشمند، ،تنها دستي كه استاد سرشناسش، پس از يك سال تحقيق و مطالعه،جهت تشويق به پشت او مي نوازد ،براي هنگ نكردنِ مخش كافيست.
گرسنگيِ به رسميت شناخته شدن،با خود گرسنگيِ ساخت را بدنبال مي آورد.به عبارت ديگر براي ارضاء گرسنگي به رسميت شناخته شدن،لازم است؛ زمان خود را بسازيم.و اگر نسازيم،جز ملال و دلتنگي ،حاصلي ندارد.
ساخت زمان:يعني اوقات خود را چگونه گذراندن.يعني در برخورد با آحاد جامعه ي خود،پس از سلام و احوالپرسي چه مي گوييم و چه رفتاري پيشه مي كنيم؟
جواب به صورت طبيعي تنها در 6 گزينه نهفته است:
-فعاليت
-وقت گذراني
-مراسم(آيين ها و مناسك)
-كناره گيري
-بازي ها
-صميميت.
[ سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 13:20 ] [ شاهین کارخانه ]
بیشتر مواقع افراد چک نویس و چرک نویس را اشتباه بکار میبرند و چند وقت پیش یکی از دوستان تحصیل کرده اصرار داشت که چک نویس یعنی پیش نویس و چرک نویس کلمه ای اشتباه است. حالا هم اینجا می نویسم که فراموش نکنم. 
چرک نویس: یادداشت غیر مستند،پیش نویس
چکنویس : برات نویس و قباله نویس و مستوفی
[ سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 12:40 ] [ شاهین کارخانه ]

یه ضرب المثل فرانسوی میگه :

La fiabilité est plus précieux que d'être aimé.
 قابل اعتماد بودن ارزشمند تر از دوست داشتني بودن است. 

[ سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 11:42 ] [ شاهین کارخانه ]
دیروز واسه انتخاب واحد همراه دوست خوبم احسان رفتم سنندج ... وقتی رسیدم خونه هوا دیگه داشت تاریک می شد... دم غروب یه برگ زرد از درخت کهنسالی که سالهاست سر کوچمون ایستاده افتاد جلوی پاهام.... مثه اینکه پاییز ...اومد...
[ دوشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 14:5 ] [ شاهین کارخانه ]
هر آدمی عادت های بدی هم دارد. من عادت دارم پوست دور ناخن های دستم را بکَنم. تقریباً از چهارده سالگی اصرار عجیبی به این کار دارم. اول از شستم شروع می کنم. آن قدر انگشت سبابه ام را روی شستم می کشم تا احساس کنم نقطه ی خشکی را کشف کرده ام. بعد ساعت ها، مشغول هر کاری که هستم –اغلب حتی وقتی با همان دستم مشغول کاری هستم- با ناخن با آن بازی می کنم. بالاخره یک وقتی ور می آید. بالاخره یک وقتی خون می افتد. اوایل یک وقت هایی درد هم می گرفت، حالا دیگر نه. بعد یک وقتی زخم خشک می شود، آن وقت مجبورم زخم را بکنم… و این ماجرا ده- یازده سال است که ادامه دارد.

یک بار یک نفر حرف خیلی درستی بهم زد. جمله ی ساده و در ظاهر پیش پا افتاده اش را بارها در شرایط مختلف و فراتر از موضوع انگشتانم به یاد می آورم. گفت:”  یا یه روز دیگه این کارو نمی کنی، یا تا ابد این کارو می کنی.”

تنها واکنشی که هنوز هم به این جمله دارم سکوت است. آن یک روزی که آدم دیگر یک کاری را نمی کند، آن روزی که یک چیزی مثل میوه ی رسیده از سر آدم می افتد، روزی که بالاخره آدم آمادگی این را پیدا می کند که چیزی را ترک کند بعضی اوقات دیر می رسد. و تو زخم تر و زخم تر شده ای.

[ جمعه ۱۸ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 14:11 ] [ شاهین کارخانه ]
بسوده ترین کلام است ،
دوست داشتن.

رذل ،
آزار ناتوان را
دوست می دارد .

لئیم ،
پشیز را و

بز دل
قدرت و پیروزی را.

آن نا بسوده را
که بر زبان ماست

کجا آموخته ایم ؟

"احمد شاملو"

[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 21:15 ] [ شاهین کارخانه ]
هر موجودی در طبیعت «آنچنان است که باید باشد» و تنها انسان است که هرگز آنچنان که باید باشد نیست.
آدمی هرچه روح می گیرد و هرچه از آن که «هست» فاصله می یابد, از آنکه «باید باشد» نیز دورتر می شود و این است که هرکه متعالی تر است, از وحشت ابتذال هراسناک تر است و از بودن خویش ناخوشنودتر و این است فرق میان انسان و حیوان

کویر / ص 175
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 15:43 ] [ شاهین کارخانه ]
"آزادی
در دامن اسارت می زاید
در زنجیر رشد می کند
از ستم تغذیه می کند
با غذب بیدار می شود ...
های، این سرنوشت آزادی است"
— علي شريعتي
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 15:38 ] [ شاهین کارخانه ]
خودم را که کوچک کردم 

او بزرگ شد

حالا هر کاری می کنم 

نه کوچک می شود

نه بزرگ می شوم . 

17/6

[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 15:30 ] [ شاهین کارخانه ]
دنيا آخر نمي شود فقط بشر تمام مي شود آن هم به دست خودش!
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 15:26 ] [ شاهین کارخانه ]
تنها مرگ است که دروغ نمی گوید ..........از کتاب بوف کور
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 15:18 ] [ شاهین کارخانه ]
نامۀ کافکا به ماکس برود
نوامبر 1917
چارۀ بعدی که خود را شاید از سال های کودکی عرضه می داشت، نه خودکشی، بلکه اندیشۀ به آن بود. در مورد من این ترس نبود که باید به طرز خاصی طراحی می شد، تا مرا از خودکشی باز می داشت، بلکه تنها اندیشه ای بود که به همان ترتیب به بی معنایی می انجامید:« تو، تویی که هیچ کار نمی توانی بکنی، درست می خواهی همین یک کار را بکنی؟ چگونه می توانی جسارت چنین اندیشه ای به خود بدهی؟ وقتی می توانی خودت را بُکشی، دیگر خودکشی کم و بیش ضرورتی ندارد و غیره.» بعدها کم کم دیدگاه دیگری به آن افزوده شد و من به فکر خودکشی پایان دادم. آنچه حالا در انتظارم بود ــ وقتی به رغم امید های آشفته، تک و توک لحظاتی خوشبختی و نخوتی اغراق شده ــ به روشنی به آن می اندیشم( این«به رغم» به ندرت، تنها تا جایی که نفس کشیدن اجازه می داد، برایم قابل دستیابی بود.) این ها بود: یک زندگی فلاکت بار و یک مرگ فلاکت بار. آخر کلام پایانی رمان محاکمه این است: «انگار قرار بود شرم پس از او باقی بماند.»

برگردان از ناصر غیاثی
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 15:13 ] [ شاهین کارخانه ]
سه مرد میشناختم...مرد که میگویم نه اینکه مذکر باشند و صاحب آلت..نه...باور کنید روزگاری من سه مرد میشناختم...
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 15:9 ] [ شاهین کارخانه ]
عشق در نظر من یعنی تو آن خنجری هستی كه من درون خویش می چرخانم.
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 14:31 ] [ شاهین کارخانه ]
ما همچون کودکانی که در جنگل گم شده اند سرگردانیم.
وقتی در مقابل من می ایستی و نگاهم می کنی، تو از غمی که در وجود من وجود دارد چه می دانی و من از غم تو چه چیزی می دانم؟ اگر غمگین در مقابل تو بایستم و از غمم برایت بگویم، تو چه می فهمی؟ همچنان وقتی که برای تو از جهنم می گویند. آیا تو گرما و دردناک بودن آنرا درک خواهی کرد؟ و تنها به همین دلیل است که ما انسان ها می بایست با نهایت ادب، علاقه و تفکر در مقابل هم بایستیم چونان که گویی در مقابل جهنم قرار گرفته ایم.
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 14:30 ] [ شاهین کارخانه ]
ما در مردابي از دروغ ها و توهم هاي پوسيده زندگي مي كنيم كه هيولاهائي وحشتناك به جهان مي آورد، هيولاهائي كه با چهره اي پر از محبت به دوربين عكاس ها لبخند مي زنند ولي در همان لحظه - بي آنكه كسي متوجه شود - با بي خيالي ميليون ها انسان را چون حشره زير پا له مي كنند.
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 14:29 ] [ شاهین کارخانه ]
اگر مرا نكشي قاتلي.
...
اين يادداشت كوتاهي ست كه كافكا در آخرين روزهاي عمر كوتاهش در آسايشگاه "كي ير لينگ" به پزشك معالجش نوشت.
به راستی این مرد کیست که در واپسین لحظات حیات با پارادوکسی چنین دلخراش ما را به حیرت می‌اندازد؟
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 14:28 ] [ شاهین کارخانه ]
طاعوني خواهم شد براي خودم، تو و تمام دنيا.

نامه به فليسه/ص287
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 14:27 ] [ شاهین کارخانه ]
چه سرنوشت غم‌انگیزی که کرم کوچک ابریشم......تمام عمر قفس می‌بافت ولی به فکر پریدن بود.
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 14:25 ] [ شاهین کارخانه ]
احساس عجیبی دارم ..دلشوره..خشم...بی اعتمادی شبیه به مردی که بعد از پنج سال زندگی و دو بچه..طی آزمایش اتفاقی فهمیده عقیم است.
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 14:21 ] [ شاهین کارخانه ]
مچبند سبز جوانی معتاد خوابیده کنار دیوار..نمیدانم از اعتقاد به چهارده قرن پیش است یا باور امروز...

گوش کن...خوب گوش کن این صدای پرنده ایست که تمام فصل بهار را بی جفت تنها..تنهای تنها گذرانده..
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 14:18 ] [ شاهین کارخانه ]
هوای این روزهایمان کثیفتر از آن است که مادر لواشک در حیاط زیر نور آفتاب خشک کند.
حال و احوال فرهنگ محلمان خراب است...من این اطراف تنها یک زن هرزه میشناسم.در عوض چهار زن میشناسم که در نانوایی صف را رعایت نمیکنند..
 کله پزی از کتاب فروشی شلوغتر است...فرزانه خانوم امروز از ما چندسیب زمینی به قرض برد..پدر مطمئن بود در خانه دارد اما عادت به عاریه کرده..مادر لبش را گاز گرفت و نیم ساعت در مورد عذاب خدا برای انسانی که تهمت میزند گفت..
 من منتظر فرصت برای برداشتن دوهزار تومان از جیب پدر یودم...
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 14:16 ] [ شاهین کارخانه ]
دلقک خوابیده در مترو...بوی عرق کارمندهای محتاج به متروی ارزان تر از تاکسی...حتی یک انسان موفق هم در این واگن نیست...همه باخته اند...باور ندارند...گاندی گفته "انسانها در زندگی کارهایی انجام میدهند که همه بیهوده اند,اما بالا خره باید کاری انجام دهند".من با قسمت اول موافقم...گاندی همسن من بوده دو فرزند داشته...موتزارت سی سمفونی ساخته...صادق هدایت یک بار خودکشی کرده...
اگر داستان نا امیدیم را برای کسی تعریف کنم حتما مسخره ام میکند...مثلا مادر میگوید خدا را شکر کن..که سالمی پسر همسایه سرطان دارد...
خوب من هم نا امیدم...شاید زود تر از آن از پا در بیایم.
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 14:13 ] [ شاهین کارخانه ]
نگاهی از پنجره به بیرون بیندازید و جهان را ببینید. این مردم به کجا می روند؟ چه می خواهند؟ ما دیگر از مناسباتی که، ورای فرد، میان مفاهیم اشیا موجود است، خبری نداریم . همۀ ما، به رغم هنگامه، خاموشیم و در خود محبوس. ارزیابی جهان و ارزیابی فرد، تناسب خود را از دست داده اند. ما نه در جهانی ویران، بلکه در جهانی مختل زندگی می کنیم. صدای شکستن بستهای پوسیده کشتی مان را می شنویم.
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 14:5 ] [ شاهین کارخانه ]
کمی که کرم داشته باشی حتما خودت را در تاکسی به یک زن مالیده ای....نمیدانم چرا طباخی محل از کتابفروشی شلوغتر است!....خوب یادم است از یازده سالگی تصمیم گرفتم که سر پا شاش نکنم...اما نمیدانم در چند سالگی یاد میگیرم به مرگ درختان کمک نکنم؟...
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 14:1 ] [ شاهین کارخانه ]
ما ديگر نه در فضاي محدود بشري، بلكه كه در سياره ي كوچك گم شده اي زندگي مي كنيم كه ميلياردها جهان بزرگ و كوچك در ميانش گرفته اند. آسمان، دهان باز كرده است. و ما در اين مغاك، روز به روز آزادي حركت فردي خود را از دست مي دهيم. گمان مي كنم ديري نگذرد كه ناچار شويم حتي براي بيرون آمدن از اتاق و رفتن به حياط خانه ي خودمان هم، گذرنامه مخصوصي در دست داشته باشيم. جهان وسعت مي گيرد، ولي ما به درون گودال تنگ كاغذهاي اداري رانده مي شويم. آنچه مطمئن است، تنها اين صندلي هائي است كه در اين لحظه رويش نشسته ايم. زندگي ما در مسير خطي مستقيم مي گذزد، در حالي كه هر يك از ما دهليزي سردرگم است. اينست كه به رغم عذابي كه مي كشيم، فاجعه زده ي مضحكي هستيم.

گفتگو با كافكا/ ص129
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 13:53 ] [ شاهین کارخانه ]
من، نه فقط به خاطر شرايط بيروني ام بلكه حتي بيش از آن به خاطر سرشت بنيادي ام، آدمي هستم تودار، كم حرف، غير اجتماعي و ناراضي، اما بي آنكه قادر باشم آن را نگون بختي خود بدانم، چون اين فقط بازتاب هدف من است. دست كم مي توان نتايجي را از نوع زندگي ام در خانه استنباط كرد. من با خانواده ام در ميان بهترين و دوست داشتني ترين مردمان، غريبه تر از هر غريبه اي زندگي مي كنم. در اين سال هاي گذشته، به طور متوسط روزي بيش از بيست كلمه با مادرم حرف نزده ام، به پدرم هم جز سلام چيزي نگفته ام. با خواهر هاي ازدواج كرده و شوهر خواهرهايم كه ابداً صحبت نمي كنم، و اين نه به خاطر آن است كه با آنها خصومتي داشته باشم. دليلش صرفاً اين است كه چيزي ندارم كه با آنها درباره اش صحبت كنم. هر چه ادبيات نباشد حوصله ام را سر مي برد و از آن متنفرم، چون مرا ناراحت مي كند يا بازم مي دارد، حتي اگر فقط فكرش را بكنم چنين است. براي زندگي خانوادگي هيچ استعداي ندارم، جز آنكه مي توانم ناظر باشم. هيچ گونه احساس خانوادگي ندارم و آمدن مهمان ها تقريباً اين احساس را به من مي دهد كه موذيانه مورد حمله قرار گرفته ام.
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 13:52 ] [ شاهین کارخانه ]
خدایا …. یا فریاد در گلو یم را بگیر، یا بغض گلوگیرم را …

هرکدام راه دیگری را بسته . .
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 13:48 ] [ شاهین کارخانه ]
شعر که میخوانم ، چشمانت را نبند

تو که میدانی ، حافظه ی خوبی ندارم . . .
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 13:46 ] [ شاهین کارخانه ]
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود...من تهی خواهم شد از فریاد درد...خاک می خواند مرا هر دم به خویش....می رسند از ره که در خاکم نهند...آه شاید عاشقانم نیمه شب ...گل به روی گور غمناکم نهند...گور من گمنام می ماند به راه....فارغ از افسانه های نام و ننگ

[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 13:42 ] [ شاهین کارخانه ]
در زندگی زخم هایی هست که روح آدم را در انزوا آهسته میخورد و می تراشد ...
[ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 13:40 ] [ شاهین کارخانه ]
نظریه‌های جامعه‌شناسی چهارچوب‌های نظری هستند که جامعه‌شناسان از آنها برای توضیح و تحلیل فعالیت‌ها، فرایندها و ساختارهای اجتماعی استفاده می‌کنند. نظریه‌های جامعه‌شناسی به سه دسته کلی تقسیم می‌شوند. دسته اول نظریاتی هستند که با الهام از روش اتخاذ شده در علوم طبیعی، و با هدف یافتن قوانین جامع حاکم بر اجتماع انسان‌ها ایجاد شد. نظریه پردازان در این رشته تلاش دارند که روابط علت و معلولی حاکم بر جوامع انسانی را کشف کنند. قوانین و مدل‌های پیشنهاد شده می‌بایست بگونه‌ای بیان شده باشند که صحت آنها آزمایش پذیر باشد. به عبارت دیگر جمع‌آوری داده‌ها این نظریات را تأیید و یا تکذیب بکند. مثال بسیار معروفی از این گونه از نظریات مقاله معروف و تأثیرگذار ماکس وبر درباره ساختارهای اداری (bureaucracy) می‌باشد. این مقاله شالوده بسیاری از تحقیقات بعدی در این زمینه را بنا نهاد. دسته دیگری از نظریات اجتماعی بجای بررسی داده‌های تجربی فرایندهای اجتماعی، مسائل پایه‌ای‌تر و درونی‌تر را مورد بحث قرار می‌دهند. برخی از این مطالعات به خصوص به بررسی «رفتار» و «نظم» می‌پردازند و سعی در پاسخ به سؤالاتی مانند آنچه در زیر آمده می‌کنند: آیا رفتارهای اجتماعی عملگرا و هدفگرا هستند یا اینکه توسط ملاحظات زیبایی شناسی، عاطفی و اخلاقی شکل گرفته و هدایت می‌شوند؟ آیا الگوهایی که در رفتارهای اجتماعی مشاهده می‌شود ناشی از کنترلی است که مؤسسات بر اشخاص از طرق اخلاقی و یا اعمال زور دارند، یا اینکه ناشی از مذاکرات عملی است که بین افراد مختلف هنگامی که باید تصمیمی لحظه‌ای در شرایط غیر قابل پیشبینی شده در زندگی روز مره بگیرند، می‌باشد؟ نظریات در این دسته بر نقش عاطفه در رفتار و نیاز به هماهنگی در ایجاد نظم تأکید دارند. دسته سوم از نظریات بصورت غیر مستقیم از روش‌های هرمنیوتیک سعی در یافتن معانی و قصدهای متونی را می‌کند که در یک جامعه به شهرت رسیده‌اند، و از این طریق و بصورت غیر مستقیم سعی در پاسخ به سؤالات مورد علاقه جامع شناسان می‌کند.
[ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 12:42 ] [ شاهین کارخانه ]
جامعه‌شناسی دانش بررسی جامعه می‌باشد. این رشته علمی به بررسی جوامع بشری، برهم‌کنش‌های آنها، و فرایندهایی که جوامع را در وضعیت جاری‌شان نگاه داشته یا تغییر می‌دهد می‌پردازد. هدف این حوزه علمی پرداختن به تجزیه جامعه به بخش‌های تشکیل دهنده‌اش مانند انجمن‌ها، نهادها، گروه‌های هم‌جنس، هم‌نژاد، یا هم‌سن، و بررسی نحوه برهم‌کنش فعال این اجزاء با همدیگر است. علاوه بر اینها، این علم موضوعاتی مانند طبقه اجتماعی، قشربندی، جنبش اجتماعی، تغییرات اجتماعی و بی نظمی‌هایی مانند جرم، انحراف، و انقلاب را مورد تحقیق قرار می‌دهد. 

از آنجایی که در مقایسه با بقیه حیوانات، انسان کمتر تحت تأثیر و کنترل غرایز می‌باشد، بخش زیادی از رفتارهای او توسط ساختارهای اجتماعی کنترل می‌شود. این موضوع ضرورت وجود ارگان‌های اجتماعی (از قبیل ارگانهای اقتصادی، مذهبی، آموزشی، سیاسی،...) جهت مشخص کردن رفتارها و تصمیمات انسانها را نشان می‌دهد. رشته جامعه‌شناسی به بررسی نحوه‌های تأثیر ارگان‌های اجتماعی بر رفتار انسانها، برهم‌کنش ارگان‌های اجتماعی مختلف با یکدیگر، تشکیل، فرسودگی و نابودی آنها می‌پردازد. از آنجایی که جامعه‌شناسی به رفتار ما به عنوان موجوداتی اجتماعی توجه دارد، زمینه پژوهش آن از واکاوی(تحلیل) تماس‌های کوتاه میان افراد ناشناس در خیابان گرفته تا بررسی روندهای اجتماعی جهانی، همه را دربر می‌گیرد. جامعه‌شناسی، علم شناخت جامعه و همچنین ساختارها، روابط درون آن، نهادهای آن و واقعیت‌های اجتماعی است.

ابن خلدون مؤسس «علمی از تشکیلات اجتماعی» بوده که به آنچه امروزه جامعه‌شناسی خوانده می‌شود شباهت دارد؛  چنانچه برخی از محققین ابن خلدون را پدر جامعه‌شناسی می‌شناسند. بگفته دانشنامه بریتانیکا جامعه‌شناسی در اواخر قرن ۱۹ میلادی بواسطه کارهای امیل دورکیم در فرانسه، ماکس وبر و گئورگ زیمل در آلمان، رابرت پارک و آلبیون وودبری اسمال در آمریکا ظهور کرد. جامعه‌شناسی در ایران توسط غلامحسین صدیقی (تولد: ۱۲۸۴ هجری شمسی) در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی بنیان نهاده شد. 
[ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۰ ] [ 12:25 ] [ شاهین کارخانه ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

درآی و بنشین و این کلمه را باش که این کلمه با تو کارها دارد. (اسرارالتوحید)
برچسب‌ها وب
الف (7)
mmc (1)
شرق (1)
بو (1)
نقد (1)
لینک های مفید


امکانات وب