ژورنالیست جوان
وبنوشت شاهین کارخانه
قالب وبلاگ
لینک های مفید

جرأت کردم و کتاب قصه‌ای که با هم می‌خواندیم را از قفسه کتابخانه بیرون کشیدم، بلیت رنگ‌پریده قطار به تاریخ روزی که آمده بودی، و یک بلیت سینما مانده از روزی که یک «غریبه» از تو خواسته بود به تماشای آن فیلم بنشینی. 
اولین بار که پای پرده‌ی سینما دستانم را در دست نگرفتی. اضطراب آن دقیقه‌ها پل زد به قلبم و در گوشم پیچید صدای قطاری که فردای آن غروب، «تو» را از شهر بیرون برد.

[ جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۹۷ ] [ 21:58 ] [ شاهین کارخانه ]
«خواب» 
خواب می‌توانست کلاغی در آستان دانشگاه نباشد. خواب می‌توانست مثل روزهایم گود و تاریک نباشد. خواب می‌توانست چشم‌های درشت ‌و روشن تو باشد.
خواب می‌توانست مثل یک روز معمولی باشد، من فریاد چشم هایت شوم و با مشت‌های گره کرده آزادی را بجویم.
خواب می‌توانست وهم امید باشد. خواب می‌توانست تار و غریب اما رنگی باشد. 
خواب شبانه‌ام می‌توانست صبح کدر زمستانی نگاهت نباشد خیره به منظره‌ی رنگ پریده‌ی میدان شهر.
خواب می‌توانست پر زدن کلاغ نباشد بر تصویری که «گوشواره‌ی آبی‌ات بر گور سیمانی دانشگاه غلتید و رفت.»

[ دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۷ ] [ 1:47 ] [ شاهین کارخانه ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

درآی و بنشین و این کلمه را باش که این کلمه با تو کارها دارد. (اسرارالتوحید)
برچسب‌ها وب
الف (7)
mmc (1)
شرق (1)
بو (1)
نقد (1)
لینک های مفید


امکانات وب