ژورنالیست جوان
وبنوشت شاهین کارخانه
قالب وبلاگ
لینک های مفید



مراسم رونمایی از «دوربرگردان» برگزار می‌شود

مراسم رونمایی از تازه‌ترین مجموعه‌داستان «میثم کیانی» جمعه‌شب ششم دی‌ماه در کتاب‌فروشی «ویستا» با حضور نویسندگان و منتقدان ادبی برگزار می‌شود.

«دور برگردان» عنوان جدیدترین مجموعه‌داستان «کیانی» است که به‌تازگی منتشر شده است، مجموعه داستانی در حال‌وهوای زندگی شهری امروز که خیلی وقت‌ها مرز میان خیال و واقعیت را به هم می‌ریزند، مجموعه داستانی با راوی‌های گوناگون که رویدادهای اجتماعی و دغدغه‌های امروزی دارند.

عصرجمعه ششم دی‌ماه با حضور نویسنده اهالی ادبیات گردهم می‌آیند تا درباره‌ی تازه‌ترین اثر این نویسنده به گفت‌وگو بنشینند، در مراسم رونمایی از مجموعه داستان «میثم کیانی» چهره‌هایی همچون «محمود حسینی‌زاد» و «اسدالله امرایی» حضور خواهند داشت تا درباره‌ی این مجموعه با حاضران به گفت‌وگو بنشینند. از این نویسنده پیش‌تر مجموعه‌داستانی با عنوان «رگبار» منتشر شده بود که به لیست نهايى نامزدهای جایزه‌ی مهرگان ادب هم راه یافت.
داستان‌های «فال فسیل»، «خزیده تا آن گوشه‌ی حال»، «بهمن برای مُرده»، «دیوار‌های دوار»، «شبیخون»، «چاقوی دسته‌زنجان کوهن»، «خواب انار»، «نت‌های خیس»، «سهم پايیز» و «چتر پایتخت» عنوان ده داستان مجموعه‌ی «دوربرگردان» هستند.
میثم کیانی درباره‌ی ویژگی‌های این داستان‌ها می‌گوید: «مضامین اجتماعی و موضوعات مرتبط با جنگ از جمله ویژگی‌های شاخص "دوربرگردان" است. داستان‌ها موقعیت‌محور هستند و در مواقعی مرز بین خیال و واقعیت پیدا نیست.»
همچنین در این مجموعه نيز مانند «رگبار» ايجاد تنوع در نظرگاه و به وجود آوردن موقعيت‌هاي جديد از جمله تلاش‌های نویسنده برای روايت داستان‌ها و اجراي ايده‌هايي نو بوده است. در بیشتر داستان‌های مجموعه‌ی «دوربرگردان» کشفی صورت می‌گیرد، این کشف گاهی مرگ است، گاهی زندگی. گاهی هم یک شی یا یک خاطره و خیالي که از سال‌ها پیش در ذهن راوی داستان باقی مانده است.
مراسم رونمایی از «دوربرگردان» از ساعت 16 عصرجمعه در کتاب‌فروشی ویستا به آدرس سعادت آباد، بالاتر از میدان کاج، کوچه‌ی سوم، بعد از چهارراه مروارید، پلاک ۱۱ برقرار است.



منبع: نشر چشمه
http://cheshmeh.ir/

برچسب‌ها: دوربرگردان, میثم کیانی
[ شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۲ ] [ 14:40 ] [ شاهین کارخانه ]


مراسم رونمایی از رمان «دوشنبه» نوشته‌ى «آراز بارسقیان» در فرهنگسرای ارسباران برگزار می‌شود.

این نشست روز شنبه، سی‌ام آذرماه، از ساعت 16:30 تا 18 در فرهنگسرای ارسباران به نشانی سیدخندان، خیابان جلفا برگزار می‌شود. در مراسم رونمایی دومین رمان این نویسنده «شهلا زرلکى» و «مجتبى گلستانى» به عنوان کارشناس ادبی حضور خواهند داشت.

«دوشنبه» در واقع ادامه‌ای است بر رمان «یکشنبه‌»‌ی این نویسنده. در رمان «دوشنبه» بی‌این‌که نامی از قهرمان «یکشنبه» به میان بیايد، روایت یک روز از زندگی پُر از بالاوپایین همان مرد را دوباره در یک پرده‌ی طولانی می‌خوانیم. در یک دوشنبه‌ی مردادماه، روزى گرم و طولانی، قهرمان داستان ساعت 7 صبح از خانه بیرون می‌زند و تا ساعت 12 شب او را دنبال می‌کنیم. مرد داستان همه‌ی زندگی‌اش را روی دایره می‌ریزد، از شغلی که انتخاب کرده تا همه‌ی درگیرى‌های عاطفی و خانوادگی که گرفتارش شده و تمام روز او را در خیابان‌های تهران این‌سو و آن‌سو می‌کشد.

آراز بارسقیان می‌گوید: «نوشتن این رمان از عید نوروز ۹۱ تا این اواخر به طول انجامید. البته طرح آن از زمستان سال ۹۰ در ذهنم بود، بنابراین می‌توانیم این‌گونه حساب کنیم که پروسه‌ى تولد و تولید این رمان یک سال به طول انجامیده است.»

قهرمان رمان «دوشنبه» خواننده را همراه خودش در خیابان‌های تهران می‌کشد، و یک رمان شهری تمام‌عیار از دل این گشت‌وگذارها و نگرانی‌ها و این‌سو و آن‌سو رفتن‌ها روی کاغذهای بارسقیان جان می‌گیرد. قهرمان داستان او شبیه همان زندگی ملال‌آور و روزمره‌ی آدم‌های همین شهر را از سر می‌گذراند. او نماد مسلم آدم‌های شهرنشین جایی از جنس کلان‌شهر تهران است، زندگی‌يى که هر لحظه رنگ تازه‌ای به خود می‌گیرد و یک‌ روز صبح، راوی مثل هر کدام از آدم‌هایی شبیه خودش در این شهر، می‌بیند که هیچ هدفی ندارد. راوی قصه‌ی او به قول منتقدان رمان اولش، «یکشنبه»، «زیادی واقعی هستند.»


منبع: نشر چشمه

http://cheshmeh.ir/


برچسب‌ها: دوشنبه, آراز بارسقیان, نشر چشمه, فرهنگسرای ارسباران
[ شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۲ ] [ 14:33 ] [ شاهین کارخانه ]

هيچ كس صداي مرا نشنيد!


محسن آزموده/
وقتي از محسن رناني پرسيده مي‌شود كه روند آينده اقتصاد ايران را چگونه ارزيابي مي‌كند، سوال را خطرناك ارزيابي مي‌كند، مي‌خندد و مي‌گويد ترجيح مي‌دهد كه درباره اين سوال سكوت كند و در اين باره اظهارنظر نكند. اين در حالي است كه عصر روز چهارشنبه 27 آذرماه اين استاد نام آشناي اقتصاد دانشگاه اصفهان تقريبا از پاسخ دادن به هيچ سوالي درباره پروژه فكري و آثارش طفره نرفت و با حوصله و متانتي مثال زدني به نقدهايي كه دانشجويان يا مخاطبان نشست بر او وارد آوردند، گوش كرد و با پذيرش برخي از آنها يا تشريح ديدگاه‌هايش كوشيد از بدفهمي‌ها ابهام‌زدايي كند. در اين نشست كه در ادامه نشست‌هاي «در كجا ايستاده‌ايم» در خانه انديشمندان علوم انساني به همت انجمن علوم سياسي ايران برگزار مي‌شد، ابتدا آرش ابراهيمي دانش‌آموخته اقتصاد انرژي روايتي از ديدگاه‌هاي دكتر رناني در سه كتاب «بازار يا نابازار» (1376)، «چرخه‌هاي افول اخلاق در اقتصاد» و «اقتصاد سياسي مناقشه اتمي ايران» (1392) و ساير مقالات و گفت‌وگوهاي ايشان از جمله «سقوط سرمايه اجتماعي» (1381)، عرضه كرد و برخي از مهم‌ترين مفاهيمي را كه دكتر رناني در حوزه انديشه اقتصادي و سياسي ما وارد كرده چنين خواند: سرمايه اجتماعي، تله بنيانگذار، آنتروپي اقتصادي، تكينگي اقتصادي، سرمايه‌هاي نمادين، كهولت اقتصادي، امتناع سيستمي و اقتصادي، دولت مردد و دولت متناقض. سپس روزبه حاتمي محقق امنيت بين‌الملل و نسرين قنواتي، دانشجوي دكتراي سياستگذاري عمومي نقدهايي متعدد به ديدگاه‌هاي دكتر رناني وارد كردند. ادامه نشست با پاسخ‌هاي دكتر رناني همراه بود. اگرچه جلسه به همين جا ختم نشد و روند پرسش و پاسخ‌ها از سوي مدعوين و حضار جلسه تا حدود سه ساعت ادامه داشت. در ادامه با توجه به محدوديت‌هاي صفحه ناگزير از آن هستيم كه به مهم‌ترين بخش از پاسخ‌هاي دكتر رناني بپردازيم:


متني براي به وحشت انداختن سياستمداران


دكتر رناني در آغاز از برگزاري اين نشست جدي اظهار خرسندي كرد و گفت: از زماني كه كتاب «اقتصاد سياسي مناقشه اتمي» را به صورت اينترنتي منتشر كردم، هيچ كس نقد جدي بر كتاب نكرده بود كه امري نگران‌كننده است. حتي در جلسه مركز بررسي‌هاي استراتژيك رياست‌جمهوري احساس كردم كه دست‌اندركاران حوزه انرژي يا كتاب را نخوانده بودند يا موافق تحليل‌ها نبودند. من در نگارش اين كتاب همچون آدمي بودم كه پاي كوهي ايستاده و ناظر سقوط بهمن است و فقط مي‌خواهد داد بزند. در زمان نگارش كتاب احساس مي‌كردم همه‌چيز دارد به زيان ما تمام مي‌شود و فقط بايد بقيه را آگاه كرد. دنبال يك نوشته علمي نبودم، بلكه قصدم نگارش متني بود كه هر سياستمداري كه مي‌خواند، وحشت كند. اين وحشت به تدريج در من شكل گرفت. از سال 1384 با مساله خط لوله گاز پاكستان و حتي پيش از آن متوجه اين موضوع شدم كه ما در حال طي كردن يك مسير خطا هستيم. البته جلوي بلوغ تمدني را نمي‌شود گرفت، اما بايد به آن و پيامدهايش آگاه شد.


عصر انقلاب به پايان رسيده است

به روايت آرش ابراهيمي نظريه اساسي كتاب «اقتصاد سياسي مناقشه اتمي ايران» اين است كه غرب با يك بحران خودساخته مي‌خواهد با ناامن نشان دادن منطقه خاورميانه و بالا نگه داشتن قيمت نفت سرمايه‌گذاري در انرژي‌هاي نو را در كشورهاي خودش توجيه‌پذير كند. دكتر رناني درباره اين اثر گفت: من خوشحالم كه الگوي انرژي جهاني در حال تحول است و نفت از دسترس دولت ايران خارج مي‌شود. اما در آن زمان فكر مي‌كردم حوادثي در حال وقوع است كه ممكن است آينده ما را متاثر سازد. بنابراين دنبال وارد كردن يك ضربه فكري به سياستمداران بودم. به همين خاطر عامدانه پيش‌بيني‌هايم را افراطي آوردم، اما به دليل تكينگي كه در فناوري رخ مي‌دهد، پيش‌بيني‌هاي ما از واقعيت عقب مي‌افتد. يعني واقعيت سرعتش بيشتر از ذهن من است. به همين خاطر عصر انقلاب به پايان رسيده است. نكته ديگر اينكه من يك دانش‌آموخته اقتصادم و دانشم در ساير حوزه‌هاي علوم انساني در حد نيازم براي تحليل اقتصادي بوده است. اقتصاددانان بزرگ تاكيد دارند كه يك اقتصاددان لازم است كه تاريخ، روانشناسي و فلسفه نيز بداند. نكته سوم ديگر آنكه يك الگوي روش‌شناختي به نام ابزارگرايي وجود دارد. در اين الگو دنبال درستي يا غلطي تئوري‌ها نيستيم. تئوري‌ها مي‌خواهند به ما پيش‌بيني‌هاي خوبي ارائه دهند. من البته ابزارگرا نيستم، اما اين يكي از متدهايي است كه اقتصاددانان از آن استفاده مي‌كنند. بر اين اساس حتي اگر تئوري‌هاي من غلط باشد، اما بسياري از پيش‌بيني‌هاي آن حتي زودتر از موعد محقق شده است. من در كتاب پيش‌بيني كردم كه امريكا بين 2020 تا 2030 از وابستگي نفت آزاد مي‌شود، اين در حالي است كه امريكا اعلام كرده كه ما 2020 صادركننده نفت خواهيم بود، حتي پيش‌بيني من آن است كه اين امر زودتر رخ مي‌دهد. يعني 2018 پايان واردات نفت امريكا خواهد بود.


يك نئوكلاسيك نهادگرا هستم

دكتر رناني در توضيح رويكردش به اقتصاد، خود را يك نهادگراي نئوكلاسيك خواند و گفت: به نظر من نهادگرايي جديد قصد ابطال نئوكلاسيك ندارد، بلكه قصد تكميل آن را دارد. البته نهادگرايي هنوز الگوي بالغي نيست. بنابراين ناچاريم كه بر پايه نئوكلاسيك بايستيم و از نهادگرايي بهره ببريم. درباره آدام اسميت هم معتقدم كه هم در غرب و هم بيشتر در ايران جفا شده است. آدام اسميت برخلاف تصور يك انديشمند خشك يكجانبه‌نگر نبوده است كه همه‌چيز را در چارچوب اقتصاد ببيند. او پيش از آنكه اقتصاددان باشد، يك فيلسوف اخلاقي بوده است و پيش از انتشار «ثروت ملل» كتاب «نظريه احساسات و عواطف اخلاقي» را نگاشته است. به نظر من فرض اسميت آن است كه روابط اخلاقي وجود دارد و با اين مفروض يك اقتصاد بازاري را تبيين مي‌كند. او كتاب را براي آدمياني نوشته كه دو وجه اخلاقي و عقلاني دارند. عقلانيت به تنهايي نمي‌تواند انسان را راضي كند، ممكن است رفاه فراهم آورد، اما خرسندي را ايجاد نمي‌كند. انسان‌ها بيش از آنكه دنبال رفاه باشند، دنبال خرسندي هستند. براي خرسندي عقلانيت و اخلاق توامان لازم است، وجهي كه سرمايه اجتماعي به اقتصاد اضافه مي‌كند. همچنين اسميت قبول دارد كه دولت اگرچه به دليل اطلاعات ناقص شر لازم است، اما در قسمتي كه اطلاعات دارد، خيرخواه عمل مي‌كند. بنابراين دولت بايد در حوزه‌هاي لازم تا حدي كه اطلاعات دارد، وارد شود. اما دولت وقتي خيرخواه است كه يكپارچه باشد. وقتي يك دولت

داراي نفوذ ناهمگن و پاره پاره باشد، حتي اگر بخواهد هم نمي‌تواند خيرخواه باشد. خير زماني پديد مي‌آيد كه پاره‌هاي دولت در همكاري با هم به سمت اهداف واحدي باشند. وقتي پاره‌هاي قدرت به سمت اهداف متنافري رود، خيري در پي ندارد و هزينه‌ها و بودجه‌يي كه صرف مي‌كند، صرف ايجاد بي‌ثباتي و آنتروپي مي‌شود.


با اقتصاد زندگي مي‌كنم

دكتر رناني در پاسخ به نقدي كه چرا در آثارش راهكار عملي ارائه نمي‌كند، گفت: ساحت‌هاي انديشمندان اقتصادي متفاوت است. برخي چون نوبليست‌ها به خط‌شكني مرزهاي دانش مي‌انديشند. در ايران هم كساني كه دانشجويان دكترا را هدايت مي‌كنند، مرز دانش در ايران را جلو مي‌برند. گروه ديگري از انديشمندان قصدشان اين است كه نظريه‌ها را تبديل به ابزاري براي سياستگذاران كنند. اما گروه سوم انديشمندان آن دسته است كه دانش عمومي را در حوزه اقتصاد ارتقا مي‌دهند. من معتقدم كه درك سياستمداران از اقتصاد از عامه مردم خيلي بالاتر نيست. مثلا هنوز هم شاهديم كه در تمام دولت‌ها مفهوم اشتغال را با فرصت شغلي خلط مي‌كنند. درك عمومي ما از اقتصاد پايين است. تلاش من در سال‌هاي اخير بيشتر در ارتقاي فهم عمومي از اقتصاد بوده است، يعني كوشيده‌ام مفاهيم پيچيده اقتصاد را به عرصه عمومي بكشانم. اين باعث مي‌شود كه ما مردم ابزار نقد داشته باشند و اقتصاد را شفاف‌تر كند. من در دو عرصه اول كمتر وارد شده‌ام، اگرچه دانشجوي دكترا هدايت مي‌كنم، اما قصدم نوبليست شدن نيست، بلكه مي‌خواهم درك خودم را افزايش دهم. از اين رو ماموريت ارائه راهكار سياسي براي خودم متصور نيستم. پراكندگي در كارم را مي‌پذيرم. اينكه در زمينه اقتصاد فيزيك، سرمايه‌هاي اجتماعي، مدل‌هاي انرژي، فلسفه علم و... كار كرده‌ام، ممكن است، نقص باشد. يك عالم بايد يك رشته را دنبال كند. اما اين ورود گاهي هم لازم است. معيار من در ورود به اين رشته‌ها احساس نياز خودم بوده است. بنابراين هم از تدريس و هم در تحقيق و مطالعه قصدم رضايت شخصي بوده است. شايد رمز موفقيت در عرصه عمومي هم همين امر بوده است. من براي خودم يك ماموريت علمي، تخصصي كه در حوزه‌يي خط‌شكن باشم، تعريف نكرده‌ام. بيشتر مي‌خواهم با اقتصاد زندگي كنم. البته دغدغه جدي امروز من كه شايد ناشي از همصحبتي با جناب علي رضاقلي، نويسنده كتاب «جامعه‌شناسي نخبه‌كشي» باشد، اين است كه كتابي راجع به توسعه‌نيافتگي اقتصاد ايران بنويسم.


عبور تمدني به جاي گفت‌وگو يا نزاع تمدن‌ها: استراتژي غرب

دكتر رناني در ادامه به نقدهايي كه به كتاب «مناقشه اتمي» از حوزه علوم سياسي به او انجام شده پرداخت و گفت: تمام اطلاعات آماري كتاب مستند است. هدف اوليه كتاب تدوين يك اثر آكادميك نبود. اما اين بدان معنا نيست كه براي آمار كتاب منبع و ماخذ ندارم. من اين كتاب را داستان‌وار نوشتم. چون سياستمداران ما كه حوصله كتاب خواندن ندارند. اما متاسفانه همين هم رخ نداد. درباره گنگ و مبهم بودن مفاهيم توضيحاتي داده‌ام. مثلا مرادم از غرب امريكا و كشورهاي اروپايي است. اين كتاب در گام نخست هشدار درباره آينده انرژي است و گام بعدي‌اش هشدار به تمدن اسلامي است. غرب نه مي‌خواهد كه به نزاع تمدن‌ها برسد، نه مي‌خواهد به گفت‌وگوي تمدن‌ها برسد. بهترين راه‌حل براي غرب عبور از تمدن اسلامي و فاصله گرفتن از آن است. بهترين روش هم براي اين كار قطع وابستگي غرب به منابع نفتي دنياي اسلام است. البته من در طول نگارش كتاب هيچ مشورتي با كارشناسان روابط بين‌الملل نداشته‌ام و از اطلاعاتي هم استفاده كرده‌ام كه نظريه‌ام را تقويت مي‌كند. اين هم كه گفته مي‌شود پيش‌بيني‌هاي كتاب قاطع و بدون سند است، به انگيزه اوليه‌ام از نگارش كتاب بازمي‌گردد. البته برخي پيش‌بيني‌هاي كتاب محقق شده است.


چين و روسيه از مناقشه اتمي ايران منتفع مي‌شوند

دكتر رناني در بخش ديگر پاسخ به انتقادات گفت: من بازي انرژي را در كتاب يك بازي بازاري ديده‌ام. معتقدم كه غرب انحصارگر است و ابزارهاي تعيين قيمت را دارد. در بازاري كه طرف انحصارگر است نبايد وارد شد. البته در كتابي كه نوشته شده در مساله مناقشه اتمي ايران، جهان را داراي دو بازيگر غرب و ايران ديده‌ام، اما معتقدم كه هند و روسيه و چين نيز در اين بازي حضور دارند و معتقدم كه اين بازي كه امريكا طراحي كرده به نفع روسيه و چين هم هست، يعني آنها هم مي‌خواهند كه مناقشه ادامه پيدا كند. در كتاب گفته‌ام كه امكان ندارد كه تا زماني كه مناقشه هست، نيروگاه اتمي بوشهر را روسيه راه‌اندازي كند.


نظريه بازي‌ها به جاي تئوري توطئه

يكي از نقدهاي مهم و مكرر به كتاب دكتر رناني آن است كه با وجود ادعايش كه از نظريه بازي‌ها بهره گرفته، از نظريه توطئه استفاده مي‌كند. او خود در پاسخ به اين نقد گفت: ‌تصور من از توطئه اين است كه يكي از طرفين نقشه بكشد و بخواهد به طرف ديگر ضربه بزند. در حالي كه نظر من آن است كه يك بازي شروع شده و امريكا و غرب كوشيدند به نحوي بازي كنند كه ما را به يك استراتژي خاص بكشانند. يعني آنها مربي تيم ما را به سمتي كشاندند كه به يك شكل خاصي تيمش را هدايت كند. اين تفاوت ظريفي ميان نظر من و نظريه توطئه است. در توطئه از پيش از بازي صحنه طوري طراحي مي‌شود ‌كه به نفع يك طرف باشد، در حالي كه نظريه من مي‌گويد كه بازي از پيش شروع شده و بازيگران طوري بازي مي‌كنند كه تيم مقابل را آچمز كنند.


مناقشه اتمي به هدف حركت به سوي انرژي‌هاي پاك

دكتر رناني در بخش ديگري به استدلال اصلي كتابش كه بازي غرب براي بالا بردن و بالا نگه داشتن قيمت نفت براي جايگزين كردن ساير منابع انرژي از سوي سرمايه‌گذاران است، پرداخت و گفت: اينكه امريكا از زمان شوك اول نفتي (1973 جنگ اعراب و اسراييل) به دنبال استقلال انرژي بوده است، ‌درست است. در آن زمان استفاده از منابع غيرمتعارف فسيلي خيلي گران بود. انرژي‌هاي پاك هم دور از دسترس بود. مهم‌ترين انرژي فسيلي هم انرژي اتمي بود كه سراغش رفتند. اما از زماني كه انفجارهايي چون چرنوبيل رخ داد، افكار عمومي مانع از حركت به آن سمت شد. اما افزايش‌هاي ادواري قيمت نفت، كمك مي‌كند كه آن منابع نامتعارف به تدريج اقتصادي شود. شوك نفتي بعدي يعني انقلاب ايران (1979) نيز به افزايش قيمت نفت كمك كرد. اما از سال‌هاي 2000 به بعد چشم‌انداز انرژي‌هاي نو افق جديدي را باز كرد. ضمن آنكه اصولا امريكايي‌ها حدود 30 سال از فناوري موجود در بازار جلوتر هستند. يعني فناوري‌اي كه در سال 2000 در پنتاگون و مراكز محرمانه تحقيقاتي امريكا ارائه مي‌شود، در سال 2020 يا 2030 به بازار معرفي مي‌شود. از اين رو مي‌توان گفت در سال 2000 كه استفاده از انرژي‌هاي نو خيلي در كمون به سر مي‌برد، در مراكز تحقيقاتي محرمانه غرب بسيار رشد كرده است. يعني آنها چشم‌اندازي وسيع را مي‌بينند كه فقط نيازمند سرمايه براي ورود اين فناوري به بازار است. بنابراين معتقدم كه غرب با شوكي كه در عراق ايجاد مي‌كند، قيمت نفت را دچار جهش اوليه مي‌كند و بعد با مناقشه اتمي ايران اجازه به سقوط آن نمي‌دهد. اما اصلي‌ترين كار مناقشه اين است كه اجازه ندهند قيمت نفت پايين بيايد. كما اينكه ظرف 10 سال از 2003 تا 2013 تقاضاي جهاني نفت تنها 10 درصد افزايش يافته (سالي يك درصد) است اما قيمت نفت 300 درصد افزايش داشته و اينها با هم همخواني ندارد. طبيعي است كه وقتي قيمت نفت افزايش مي‌يابد، استفاده از انرژي‌هاي نامتعارف فسيلي هم به صرفه مي‌شود. البته اين براي امريكا و غرب خوب است. يعني الان كه مي‌شود روي انرژي‌هاي نامتعارف سرمايه‌گذاري كرد، اين كار صورت بگيرد تا اعتياد به نفت كم شود. در اين فاصله انرژي‌هاي نوي پاك فرصت بازسازي دارند. اين امر رخ مي‌دهد. ظرف سه سال گذشته هزينه توليد برق از انرژي خورشيدي نصف شده است. مهم اين است كه چين وارد اين بازار شده و بازار به تعبير خودماني خراب مي‌شود، يعني هزينه پنل‌هاي خورشيدي به قدري پايين مي‌آيد كه همه ناچار از استفاده از آنها هستيم. وقتي امريكا به عراق حمله كرد، سرمايه‌گذاري در انرژي خورشيدي سالانه 5/1 درصد رشد مي‌كرد. بين سال‌هاي 2012 و 2013 بالاي 70 درصد رشد كرده است. اين يعني جهش‌ها نجومي خواهد شد. بنابراين غرب مي‌خواهد به سرعت گذار از اعتياد بيفزايد. البته ممكن است 10 يا 20 سال ديگر فناوري‌هايي ابداع شود كه از منابع جديد كشف شده استفاده‌هاي نويي صورت بگيرد. ضمن آنكه ممكن است از اين منابع استفاده‌هاي پاك صورت بگيرد. مثل نسل چهارم انرژي‌هاي اتمي كه بسيار پاك هستند و خطرات نيروگاه منفجر شده در ژاپن را ندارند. نكته اين است كه رشد گرمايشي زمين بايد متوقف شود. اگر روند گرمايش زمين با اين سرعت كنوني ادامه يابد، تا 30 سال آينده صد كيلومتر سواحل درياها و اقيانوس‌ها زير آب مي‌رود و اين يعني نصف ثروت غرب (مراكز تجاري اصلي در حاشيه سواحل) زير آب مي‌رود. بنابراين نبايد آب درياها بالا بيايد. تنها راه هم آن است كه جهان تا قبل از 2030 به سمت انرژي‌هاي نو حركت كند. اين هم كه حمله امريكا را فقط در بعد افزايش قيمت ديده‌ام، قبول دارم. دانش من براي ديدن ابعاد ديگر كافي نيست. ضمن آنكه معتقدم در اتخاذ تصميم سياسي بايد اهداف اصلي پنهان شود. درباره اهداف ديگر همه صحبت كردند. هيچ كس راجع به انرژي حرف نزد. اگر امريكا 50 سال هم نفت عراق را مجاني ببرد، پولش به اندازه خرجي كه در اين كشور كرده نمي‌شود. بنابراين اهداف اصلي در تصميمات سياسي پنهان هست.

خط‌كش من قيمت نفت است
- معمولا بر اساس نياز و خيلي كم مطالعه مي‌كنم. مي‌انديشم و هر جا در چارچوب‌هاي انديشگي نيازي باشد، مطالعه مي‌كنم. اين هم معايبي دارد و هم محاسني. عيبش سطحي‌نگري و حسنش خلق ايده است

- از آغاز با اين فرض كه شواهدم درست است شروع كرده‌ام و عامدانه ابزارگرا نبودم

- غرب درست است كه از كشورهاي مختلف تشكيل شده، اما يك نظام سياسي واحد ناشي از مجموعه روابط منسجم با منافع مشترك است و تصميمي كه به صلاح همه هست، حاكم مي‌شود

- صرف وجود مسلمانان در كشورهاي غربي كارساز نيست. اين آدم‌ها حل مي‌شوند در تمدن غربي. آفريقايي‌ها در غرب هستند، اما غرب با تمدن آفريقايي درگير نيست و با آن مساله ندارد، در حالي كه با چين درگير است. ارتباط با مسلمانان نيز ممكن است تا سال‌ها ادامه يابد، ‌اما پيوند استراتژيك مهم است كه غرب مي‌خواهد آن را قطع كند

- خط‌كش من قيمت نفت است. يعني تا قيمت نفت مي‌خواهد پايين بيايد، امريكا كاري مي‌كند. زير 90 دلار خط قرمز غرب است. زيرا ممكن است كل سرمايه‌گذاري‌ها با فتور همراه مي‌شود. سوريه ابزاري براي اين هدف است. در بحث سوريه خود اين مناقشه بر قيمت نفت اثر دارد. يعني خود اين مناقشه باعث افزايش و تثبيت قيمت نفت مي‌شود. به همين خاطر امريكا به اصلي‌ترين هدفش يعني اينكه سوريه يك قدرت خطرناك براي اسراييل نباشد، رسيده است. چون مهم‌ترين خطر سوريه سلاح‌هاي شيميايي بود كه از آنها خلع سلاح شد، اگر سوريه كنار نمي‌آمد قطعا به آن حمله مي‌كرد، البته بعد امنيت خاورميانه را نيز بايد در اين مساله ديد

- همه سيستم‌هاي انساني خطاكار هستند و لازمه سيستم‌هاي پويا براي تكامل خطاست. غرب هم خطا مي‌كند. اما خطاي غرب سيستماتيك نيست، زيرا فرآيند بازخورد اطلاعات آنقدر قوي و مكانيزم‌هاي تصميم‌گيري آنقدر بهنگام هستند كه خطاها زود تشخيص داده مي‌شود و رفع مي‌شود نمي‌گويم ما سيستماتيك خطا مي‌كنيم، اما خطاهاي تصادفي‌مان زياد است و آنقدر زياد است كه نمي‌دانيم سيستماتيك است يا خير. درباره دولت آقاي احمدي‌نژاد معتقدم خطاها سيستماتيك بود.


منبع: اعتماد


برچسب‌ها: محسن رنانی
[ شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۲ ] [ 11:25 ] [ شاهین کارخانه ]
سهم حوزه و دانشگاه در بودجه سال 93
شرق// محمدحسین نجاتی


بررسی جزییات بودجه سال 1393 نشان می‌دهد، سهم دانشگاه‌های ایران در مقایسه با حوزه‌های علمیه در کشور، در افزایش بودجه سهم بالاتری است اما هنوز هم برخی نهاد‌های حوزوی بودجه‌های بالاتری نسبت به نهاد‌های دانشگاهی دریافت می‌کنند. بر اساس جزییات بودجه سال 1393، 18 نهاد حوزوی قرار است بودجه‌ای معادل یک‌هزار‌و 300‌میلیاردتومان دریافت کنند. این درحالی است که مجموع بودجه سال 1392 نهاد‌های حوزوی رقمی معادل یک‌هزار‌و 30‌میلیاردتومان بود. نهاد‌هایی همچون دانشگاه علوم و معارف قرآنی، نهاد نمایندگی مقام‌معظم‌رهبری در دانشگاه‌ها (کمک به حج دانشجویی)، دانشگاه معارف اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، شورایعالی حوزه‌های علمیه، شورای سیاست‌گذاری حوزه‌های علمیه خواهران، شورای برنامه‌ریزی مدیریت حوزه‌های علمیه خراسان، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، مجمع جهانی اهل بیت، دانشگاه مذاهب اسلامی، موسسه آموزشی- پژوهشی امام خمینی، سازمان تبلیغات اسلامی، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، جامعه المصطفی‌العالمیه و مرکز خدمات حوزه علمیه قم که در بودجه سال 1393 ذیل نهادهای دینی و حوزوی قرار گرفته‌اند. همچنین پنج نهاد حوزوی شورایعالی حوزه‌های علمیه با 270‌میلیاردتومان، شورای سیاست‌گذاری حوزه‌های علمیه خواهران با 135‌میلیاردتومان، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با 111‌میلیاردتومان، جامعه المصطفی‌العالمیه با 174‌میلیاردتومان و مرکز خدمات حوزه علمیه قم با 410‌میلیاردتومان بیشترین سهم از بودجه در میان 18 نهاد حوزوی را در کشور دارند. این درحالی است که این پنج نهاد حوزوی در مقایسه با سال 1392 با افزایش بودجه قابل‌توجهی مواجه نبودند. همچنین بودجه 400‌میلیاردتومانی یک مرکز حوزوی یعنی «مرکز خدمات حوزه علمیه قم» که اقدام به پوشش خدمات بیمه، تسهیلات مسکن و سایر خدمات می‌کند، به شکلی است که با بودجه کل دانشگاه تهران در سال 1392 برابری می‌کند. از سوی دیگر طبق بودجه سال 1393 پنج دانشگاه مادر کشور یعنی دانشگاه‌های شریف با 178‌میلیاردتومان، امیرکبیر با 159‌میلیاردتومان، شهید بهشتی با 225‌میلیاردتومان، علم و صنعت با 139‌میلیاردتومان، علامه‌طباطبایی با 128‌میلیاردتومان و در مجموع با 687‌میلیاردتومان (معادل نیمی از بودجه نهاد‌های حوزوی) بودجه دریافت می‌کنند. از سوی دیگر دانشگاه‌های پیام‌نور، دانشگاه تهران، دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه شیراز و دانشگاه تربیت‌مدرس پنج دانشگاهی هستند که بالاترین سهم از بودجه سال 1393 را دارند. همچنین در بخش علوم‌پزشکی دانشگاه‌های علوم‌پزشکی تهران، اصفهان، فارس، خراسان‌رضوی و دانشگاه علوم‌پزشکی آذربایجان‌شرقی نیز بیشترین سهم را در میان دانشگاه‌های علوم‌پزشکی دارند.
بودجه پیام‌نور 8 برابر دانشگاه شریف و امیرکبیر
اگرچه دانشگاه‌ها در سال 93 وضعیت بهتری نسبت به سال گذشته دارند و این بودجه دقیقا رقم موردنیاز دانشگاه‌ها نیست و در تصویب نهایی مجلس، چکش‌کاری بیشتری هم می‌شوند اما در این میان بودجه دانشگاه پیام‌نور که تولید علم آن با دانشگاه‌های معتبری همچون دانشگاه تهران، صنعتی‌شریف، علوم‌پزشکی تهران، شهید بهشتی و صنعتی امیرکبیر قابل مقایسه نیست، افزایش قابل توجهی داشته است. دانشگاهی که با حمایت‌های دولتی و به منظور کاهش میزان قدرت و نفوذ دانشگاه آزاد اسلامی و سایر موسسه‌های آموزشی آغاز به کار کرد و امروز سیاست‌های دولتی آن را به جایی رسانده است که در بودجه سال 93، بودجه‌ای دو برابر دانشگاه تهران، چهار برابر دانشگاه‌هایی نظیر شهید بهشتی، صنعتی امیرکبیر، صنعتی‌شریف و ده‌ها برابر دانشگاه‌های شهرستانی و صنعتی برای آن در نظر گرفته شده است. دانشگاه پیام‌نور با بیش از یک‌هزار‌میلیارد تومان، سهم بالایی از بودجه سال 93 دانشگاه‌های کشور را دارد و این درحالی است که این دانشگاه و مسوولان آن بنابر ادعای خود در این سال‌ها گوی سبقت را از سایر رقبایشان در آموزش‌عالی غیرانتفاعی ربوده و به دانشگاهی تبدیل شده‌اند که به‌صورت مستقل از دولت فعالیت کنند.
تولید علم و سهم از بودجه
براساس آمار‌های رسمی، دانشگاه‌های علوم‌پزشکی تهران، تهران، آزاد اسلامی، صنعتی اصفهان، صنعتی‌شریف، صنعتی امیرکبیر، تربیت مدرس، شیراز، علوم‌پزشکی شیراز و فردوسی مشهد 10 دانشگاهی هستند که هرکدام سهمی در تولید علم کشور دارند و در مجموع این 10 دانشگاه 83‌درصد از کل تولید علم کشور را در اختیار دارند.  با این حال، این سوال مطرح می‌شود که وقتی 83‌درصد علم از سوی 10 دانشگاه کشور تولید می‌شود، باقی دانشگاه‌ها چه اقداماتی در زمینه تولید علم انجام می‌دهند و چرا سهم هرکدام از آنها حتی به یک‌درصد از کل تولید علم در کشور نمی‌رسد اما بودجه‌ای همتراز با دانشگاه‌هایی با تولید علم بالا دریافت می‌کنند؟ درواقع دانشگاه‌هایی نظیر دانشگاه تبریز، دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی، دانشگاه علوم‌پزشکی مشهد، دانشگاه علوم‌پزشکی شهیدبهشتی، دانشگاه مازندران، دانشگاه علوم‌پزشکی اصفهان، دانشگاه ارومیه، دانشگاه شهیدچمران اهواز، دانشگاه بوعلی سینا، دانشگاه شهید باهنر کرمان، علامه‌طباطبایی تهران، جامعه‌المصطفی قم و دانشگاه پیام‌نور، که همگی بودجه دولتی دارند و در میان 20 دانشگاه برتر کشور قرار می‌گیرند، در بهترین و بیشترین حالت هرکدام تنها یک‌درصد نسبت به کل تولید علم ایران سهم دارند.
 





منبع: روزنامه شرق


برچسب‌ها: شرق, بودجه, دانشگاه, حوزه
[ شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۲ ] [ 11:32 ] [ شاهین کارخانه ]
سازگار نمودن اهداف اقتصادی

سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد شنبه 23 آذر 1392

دكترپویا جبل عاملی

اقتصاد ایران هم اکنون به باور کارشناسان در وضعیت رکودی – تورمی حاد است. اما دولت ابتدا باید به کدام معضل رسیدگی کند؟ تورم یا بیکاری؟ این پرسش از آن رو عنوان می‌شود که برخی معتقدند، سیاست‌های مدیریت تقاضای دولت در یک زمان نمی‌تواند، دوهدف تورم و بیکاری را با هم دنبال کند و به اصطلاح نوعی بده – بستان (Trade off) بین اهداف وجود دارد. به عبارت دیگر اگر دولت بخواهد هدف کاهش تورم را دنبال کند، این کار به هزینه افزایش بیکاری خواهد بود و بالعکس.
با وجود این می‌توان مثال های نقض بسیاری را برای این رویکرد چه در اقتصاد ایران و چه در اقتصاد جهانی شاهد آورد. به عنوان مثال در اقتصاد آمریکا و اروپا طی رکود اخیر بارها بسته‌های انبساطی نظیر برنامه‌های تسهیل مقداری انجام شد تا رشد اقتصادی جان تازه‌ای بگیرد و بیکاری کاهش یابد و در عین حال، با وجود این سیاست‌های انبساطی، تورم در این کشورها افزایش محسوسی نیافت. از سوی دیگر در ایران، مثلا در دوره ریاست طهماسب مظاهری بر بانک مرکزی، سیاست انقباض پولی محسوسی اعمال شد که در نتیجه آن با یک تاخیر زمانی تورم حتی در دوره‌ای تک‌رقمی شد، اما رشد اقتصادی تغییر محسوسی نکرد و بیکاری نیز افزایش نیافت.
از این مثال‌ها بسیار است، مثال‌هایی که نشان می‌دهد نتایج بلندمدتی که در تئوری اقتصاد کلان مورد اجماع است، در کوتاه‌مدت نیز رخ داده است، یعنی اگر چنان‌که نظر اجماعی می‌گوید: رابطه بلندمدتی بین تورم و بیکاری نیست این عدم رابطه در کوتاه‌مدت نیز صادق است. اگر بحث بده- بستان بین اهداف نقض شود، آن گاه اولویت‌بندی بین اهداف، آن چنان معنادار نخواهد بود. از این رو ای بسا دولت می‌تواند، سیاست‌هایی را به پیش ببرد که با اثر‌گذاری مثبت بر هر یک از دو متغیر تورم و بیکاری، بر متغیر دیگر تاثیر منفی نداشته باشد و به نظر نگارنده دولت فعلی و اقتصاددانان آن به این امر به خوبی واقف هستند. سیاست‌های مدیریت تقاضا در ایران بیش از هر چیز بر تورم موثر است و با چنین دیدی است که مجموعه دولت به دنبال سیاست‌های انقباضی است. از یک سو بودجه انقباضی بسته شده (که البته دلیل دیگرش کاهش درآمدهای ارزی است) و بانک مرکزی نیز بر سیاست‌های انقباض پولی تاکید می‌کند.   اما از آنجا که مشکل رکود اقتصاد ایران وابسته به تنگناهای تولید است، این انقباض در طرف تقاضای کل بر آن موثر نیست و ای بسا با کاهش سطح تورم و ایجاد ثبات اقتصادی بیشتر، بتوان سرمایه بیشتری جذب کرد و بر تولید و رشد اقتصادی افزود و در نتیجه بیکاری کاهش یابد. برای غلبه کردن بر رکوداقتصاد ایران، سیاست‌های مدیریت تقاضا، اثر معنی‌داری نخواهد داشت، بلكه بايد با رفع موانع مختلف در بازارها، تعمیق حقوق مالکیت، سیاست‌‌های جذب سرمایه‌گذاری خارجی، کاهش ریسک‌ها و ... به جنگ با رکود رفت؛ سیاست‌هایی که به هیچ رو با سیاست‌های اتخاذی برای کاهش تورم ناسازگار نیست. البته به دلیل ماهیت متفاوت دو مشکل بیکاری و تورم و سیاست‌های مقابله با آنها، می‌توان انتظار داشت که کاهش تورم خود را زودتر از رشد اقتصادی بروز دهد. 


برچسب‌ها: پویا جبل عاملی, دنیای اقتصاد, رکود, تورم
[ شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۲ ] [ 11:22 ] [ شاهین کارخانه ]
شرق:

نشست «وضعیت کنونی فلسفه در ایران» در موسسه پرسش به بهانه روز جهانی فلسفه برگزار شد
ماجرای فلسفه در ایران



ادامه مطلب
[ یکشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۲ ] [ 10:21 ] [ شاهین کارخانه ]
قانون اصلاح وال‌استریت و حفاظت مصرف‌کننده (موسوم به قانون داد- فرانک) - که ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۰ به امضای باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، رسید - تغییرات بسیاری را بر رویه‌های مربوط به شرکت‌های مالی و غیر مالی Flag of the United States.svg ایالات متحده آمریکا تحمیل کرده است. این قانون بیش از ۲۳۰۰ صفحه است و همه جنبه‌های صنعت خدمات مالی آمریکا را تحت تاثیر قرار داده است. این قانون ۱۶ سرفصل دارد و موضوعات گوناگونی را در ارتباط با اصلاحات مالی در بر می‌گیرد.

قانون داد- فرانک یک چارچوب قانونی برای شرکت‌های فعال در بازار اوراق بهادار و صنعت خدمات مالی آمریکا ایجاد کرده است؛ و تاثیرات مستقیم و غیرمستقیمی بر بنگاه‌های فعال در این بازار و صنعت دارد. از جمله مزایای این قانون می‌توان به بنیان‌گذاری نهادهایی برای حمایت بیش‌تر از مصرف‌کنندگان، بالا بردن شفافیت و حساب‌دهی گزارشگری، و ایجاد قوانین سخت‌گیرانه برای وثیقه‌های مربوط به وام‌های رهنی اشاره کرد. این قانون معایبی نیز دارد؛ از جمله، این که هنوز نتوانسته است به صورت کامل به وعده‌هایی که داده است (مثل، ایجاد اشتغال) عمل کند، و برای دست‌یابی به این اهداف هزینه‌های هنگفتی را بر جامعه تحمیل کرده است – هزینه‌های بودجه‌ای، رعایتی و اقتصادی. علاوه بر این، بر اساس برآوردهای انجام‌شده زمان درازی برای دست‌یابی کامل به اهداف این قانون لازم است.

قانون داد- فرانک ۱۱ دسامبر ۲۰۰۹ در مجلس نمایندگان آمریکا به تصویب رسید؛ ۲۰ می ۲۰۱۰ با انجام اصلاحاتی بر روی آن در مجلس سنای آمریکا تایید شد؛ ۳۰ ژوئن ۲۰۱۰ به تصویب نهایی رسید؛ و سرانجام، ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۰ پس از امضای آن توسط باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، لازم‌الاجرا شد.
این قانون از زمان بحران مالی معروف به رکود بزرگ - که در سال ۱۹۲۹ به وقوع پیوست - جامع‌ترین اصلاحات قوانین مالی را در بردارد. قانون داد- فرانک در واکنش به بحران مالی ۲۰۰۸ تدوین شد؛ و هدف از وضع آن، نظارت بر عملکرد موسسات مالی، تقویت دوباره اعتماد مردم به سامانه‌های مالی و جلوگیری از بحران‌های مالی مشابه در آینده است. به طور کلی، دو حوزه‎ای که این قانون بر آن‌ها تمرکز دارد عبارتند از: (۱) حمایت از مصرف‌کننده، و (۲) کاهش ریسک منتقل‌شده به کل سامانه مالی که از فعالیت‌های موسسات مالی بزرگ سرچشمه گرفته است.



منبع: ویکی پدیا


ادامه مطلب
[ شنبه ۹ آذر ۱۳۹۲ ] [ 14:14 ] [ شاهین کارخانه ]
سخنرانی دکتر فرشاد مومنی استادیار اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در موسسه دین و اقتصاد


جذابیت های رانتی دفاع ایدئولوژیک از بازار آزاد


منبع: اقتصاد ایرانی


ادامه مطلب
[ شنبه ۹ آذر ۱۳۹۲ ] [ 10:30 ] [ شاهین کارخانه ]
بازارچه خیریه در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران
انجمن اسلامی دانشکده ادبیات و علوم‌انسانی دانشگاه تهران با همکاری «خانه خورشید»، جشنواره غذا و بازارچه خیریه‌ای را به‌نفع خانه خورشید (مرکز گذری کاهش آسیب اعتیاد زنان) از سوم تا پنجم آذر 1392 و از ساعت 10 الی 17 در محل این دانشکده برپا کرده است. این برنامه‌ها در ادامه دیگر برنامه‌های خانه خورشید است که این‌بار با همت دانشجویان و دانشگاهیان برگزار شده است.

[ دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۲ ] [ 11:18 ] [ شاهین کارخانه ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

درآی و بنشین و این کلمه را باش که این کلمه با تو کارها دارد. (اسرارالتوحید)
برچسب‌ها وب
الف (7)
mmc (1)
شرق (1)
بو (1)
نقد (1)
لینک های مفید


امکانات وب