ژورنالیست جوان وبنوشت شاهین کارخانه
| ||
چرا تمدن جدید و افزایش ثروت ملتها در غرب شکل گرفت؟ علت العلل رشد اقتصادی اروپا چه بود؟ جغرافیا؟ استعمار و غارت ملتهای دیگر؟ انقلاب صنعتی و استثمار کارگران؟ نهادهای اجتماعی جدید؟ پژوهشهای جدید روایتهای نهادگرایانه را به چالش میکشند. هرگز تمدن اروپایی تحت سلطه یک دولت واحد قرار نگرفته است. حتی در اوایل دوره مدرن، زمانی که برخی از حاکمان موفق به تشکیل دولتهای مطلقه شدند، بسیاری از مناطق اروپا در نوسان و بهشدت غیرمتمرکز باقی ماندند. طبقات بازرگان، بانکدار و متوسط شهری بدون نقشآفرینی دولتهای بزرگ در اروپا رشد کردند. نظریهپردازانی که به اعمال اقتدار دولت برای رشد و توسعه اقتصادی اعتقاد دارند کم نیستند. هم در میان راستگرایان و هم در میان چپگرایان بی شمار اندیشمند و سیاستگذار بوده و هستند که اعمال اقتدار و توان دولت را برای توسعه اقتصادی یا رفع مشکلات اقتصادی (مانند تورم و بیکاری) مجاز میدانند. معمولا ادعا میشود که وجود قدرت مرکزی برای تنظیم گری و بهبود کارکرد اقتصاد لازم است. اقتصاددانان جریان اصلی مداخله دولت را در مواردی که شکست بازار مینامند، موجه و مجاز میدانند و برای دولت نقش مالیاتستانی و یارانهپردازی قائل هستند. طرفداران عدالت اجتماعی نیز معتقدند یکی از وظایف دولت تلاش برای کاهش فاصله طبقاتی و ایجاد عدالت اجتماعی است. حتی برخی از طرفداران بازار و تجارت آزاد نیز معتقدند برای تضمین جریان کارآمد و آزاد کالا مداخله و اقتدار دولت نیاز است. آنها میگویند که این امر رشد اقتصادی را تا حد زیادی تسریع خواهد کرد. با این حال، شواهد تاریخی نشان میدهد که تمرکز قدرت و وحدت سیاسی در درازمدت عاملی برای رشد اقتصادی یا نوآوری نیست. در واقع، تجربه اروپا نشان میدهد که برعکس است.
متن کامل را در ادامه مطلب بخوانید: ادامه مطلب [ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۲ ] [ 12:25 ] [ شاهین کارخانه ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |