ژورنالیست جوان
وبنوشت شاهین کارخانه
قالب وبلاگ
لینک های مفید
متن ادبی معیار و شاخصی است که موقعیت ما را در نسبت با هر آن چیزی که در هستی قابل تصور است تعیین می کند.

معیاری است که ما به وسیله آن می توانیم موقعیت خود را در هستی بسنجیم و حاصل این سنجش چیزی جز شکلی از اخلاق نیست.

[ چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۰ ] [ 11:49 ] [ شاهین کارخانه ]
مقصود بنده از رابطه قیاسی در پست قبلی این است که بطور مثال ما هنگامی که متنی ادبی را می خوانیم خود را در قیاس با موقعیت پدیدار شده در آن قرار می دهیم و از این راه به درک و لذت از متن ادبی می رسیم.

بدین ترتیب ما هنگام خواندن متن ادبی بطور پیوسته در حال سنجش و قیاس موقعیت خود در نسبت با هستی و جهان هستیم.

[ چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۰ ] [ 11:44 ] [ شاهین کارخانه ]
پیرو بحث های ادبی که با دوستان در دانشگاه داشتم لازم دیدم چند نکته را با تاکید متذکر شوم :

۱- اول اینکه ادبیات شکلی از شناخت است که انسان مدرن را در ارتباط نزدیک تری با هستی قرار می دهد. در واقع امکانی است برای لمس کامل تر جهان هستی.

۲- همزاد پنداری یکی از اصول بنیادین و همیشگی ادبیات است.

۳- رابطه مخاطب و متن ادبی نوعی رابطه قیاسی است.

[ چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۰ ] [ 11:22 ] [ شاهین کارخانه ]
دروغ هم مثل خيلي ديگر از احتياجات روزمره اجتماع ما انواع و اقسام دارد
نوع اول دروغ اينستکه: من دروغ ميگويم. من ميدانم که دروغ ميگويم. ولي شما نميدانيد که من دروغ ميگويم: اين يک دروغ طبيعي است که درهمه کشورها هم همينطوراست.
نوع دوم دروغ اينستکه: من دروغ ميگويم. من ميدانم که دروغ ميگويم. شما هم ميدانيد که من دروغ ميگويم. اين دروغ هم باز قابل هضم است.
نوع سوم دروغ اينستکه: من دروغ ميگويم. من ميدانم که دروغ ميگويم. شماهم ميدانيد که من دروغ ميگويم. من هم ميدانم که شما هم ميدانيد که من دروغ ميگويم.!!! اين احمقانه ترين نوع دروغ است. دروغي که همه ميدانند و کسي را فريب نميدهد و فقط گوينده را مفتضح ميکند ومردم را عصباني.
ولي ازاين نوع دروغ مفتضحانه تر و احمقانه ترهم وجود دارد.
نوع چهارم دروغ اينستکه: من دروغ ميگويم. من ميدانم که دروغ ميگويم شما هم ميدانيد که من دروغ ميگويم. من هم ميدانم که شماميدانيد که من دروغ ميگويم. شماهم ميدانيد که من هم ميدانم که شما هم ميدانيد که من دروغ ميگويم!!!! امروزه درکشورما دراغلب زمينه ها اين نوع دروغ رايج شده وهرکه را دراين رشته از دروغ بيشتر دست داشته باشد: استادتر و سياستمدارتر ميشناسند.
[ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۰ ] [ 15:21 ] [ شاهین کارخانه ]
شما که سواد داری ، لیسانس داری ، روزنامه خونی
با بزرگون می شینی، حرف میزنی ، همه چی می دونی
شما که کله ت پره ، معلّم مردم گنگی
واسه هر چی که می گن جواب داری ، در نمی مونی
بگو از چیه که من ، دلم گرفته؟

راه میرم دلم گرفته ، می شینم دلم گرفته
گریه می کنم ، می خندم ، پا میشم، دلم گرفته
من خودم آدم بودم ، باد زد و حوای منو برد
سوار اسبی بودم که روز بارونی زمین خورد
عمر من کوه عسل بود ولی افسوس
روزای بد انگشت انگشت اونو لیسید
بعد نشست تا تهشو خورد ...
--------------------------​-
محمد صالح اعلاء
[ یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰ ] [ 22:25 ] [ شاهین کارخانه ]
وقتی کسی تصمیم میگیره بره
حتی اگه نره
دیگه پیشت نیست.....!
[ یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰ ] [ 22:24 ] [ شاهین کارخانه ]
دیشب برای چندین و چندمین بار هامون رو دیدم 

و باز تازگی دیالوگ های ماندگار خسرو شکیبایی : 

اگه من اونی باشم که تو می خوای دیگه من من نیستم ... 

من از نزدیک بودن های دور می ترسم ... 

[ یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰ ] [ 15:19 ] [ شاهین کارخانه ]
درگیرودارمصاحبه یی از زنده یاد احمد شاملو پرسیده می شود :
“آیا هنر و سیاست جایی به هم می رسند؟”
ابرمرد شعرو فرهنگ پارسی پاسخ می دهد:

” آه بله، حتما. نرون شهر رم را به آتش می کشید و چنگ می نواخت. شاه اسماعیل خودمان صدها هزار نفر را گردن می زد و غزل می گفت. بتهوون عظیم ترین سمفونی عالم را در ستایش شادی ساخت و هیتلر که آرزو داشت نقاش بشود، عظیم ترین رنجگاه تاریخ، کشتارگاه زاخسن هاوزن را. ناصرالین شاه هم شعر می سرود و هم نقاشی می کرد و نقاش می پرورد. اما، برای یک تکه طلا می داد سارق را زنده زنده پوست بکنند. انسان برایش با بادمجان تفاوتی نداشت. خب بله، یک جایی به هم می رسند: متاسفانه بر سر نعش یکدیگر.”

برگرفته از گفت و شنید ناصر حریری با احمد شاملو

[ یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰ ] [ 15:6 ] [ شاهین کارخانه ]
رادیو می گوید:

«آمار تصادفات خیلی بالاست.»

پس چرا من

تصادفاً هم تو را ...

نمی بینم

باز هم آمار دروغ؟!
[ یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰ ] [ 14:34 ] [ شاهین کارخانه ]
بر مزارم مگذارید بیاید واعظ
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
جای شیون به بالای سرم دف بزنید
خوشگلی رقص کند جمله شما کف بزنید...
خیام
[ یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰ ] [ 14:30 ] [ شاهین کارخانه ]
اگر تمام شب را

به خاطر از دست دادن خورشید

گریه کنی ،

لذت دیدن ستاره‌ها را

از دست خواهی داد ...
[ یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰ ] [ 14:27 ] [ شاهین کارخانه ]
برف ها
کم کم آب مبشود
شب
ذره ذره آفتاب میشود
و دعای هر کسی
رفته رفته توی راه
مستجاب میشود...

عرفان نظرآهاري
[ یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰ ] [ 14:1 ] [ شاهین کارخانه ]
و شین دومین حرف عشق است ... 

آنجا که نام کوچک من آغاز می شود ...

[ یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰ ] [ 13:40 ] [ شاهین کارخانه ]
شاعر سعی دارد به مردم چشم های دیگری بدهد تا واقعیت را تغییر دهد. به این علت، برای دولت عنصر خطرناکی بشمار می آید، چون خواهان تغییر است. مگر نه اینست که دولت و همۀ چاکران دست به سینه اش فقط می خواهند دوام داشته باشند؟
(فرانتس کافکا)
[ یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰ ] [ 13:19 ] [ شاهین کارخانه ]
باد که می آید
خاک نشسته برصندلی بلند می شود
می چرخد در اتاق
دراز می کشد کنار زن .
فکر می کند
به روزهایی که لب داشت ...

گروس عبدالملکیان


[ یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰ ] [ 13:3 ] [ شاهین کارخانه ]
طاعوني خواهم شد براي خودم، تو و تمام دنيا.

نامه به فليسه/ص287

[ یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰ ] [ 12:57 ] [ شاهین کارخانه ]
پدر بزرگ آنقدر مهربان بود که وقتی از مستراح گوشه حیاط خانه قدیمیشان بیرون می امد یک بار دیگر آفتابه را پر میکرد که نفر بعدی راحت باشد...

او را اقا صدا می زدیم ... دلم برای صبح های خانه شان تنگ شده . صبح هایی که به او میگفتم خواب گیلاس دیده ام . او مرا به کوچه امامزاده می برد (آن طرف راسته بازار) و برایم گیلاس می خرید ... برای من که که در سرزمین گرمسیر زندگی می کردم تابستان های کنگاور خنکی لذت بخشی داشت ... دلم برای متین تنگ شده... وقتایی که از آبادان می آمدند کنگاور از سردی آب لوله کشی حیاط تعجب می کرد ... 

جرات نمی کنم به خانه مادربزرگ بروم ... او حالا تنهاست ... نوه ها هر کدام در گوشه ای از ایران سرگردانند ... مثل خود من ...

دلم حتی برای بوی سیگار دایی ممد هم تنگ شده...

[ شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۰ ] [ 14:59 ] [ شاهین کارخانه ]
 راننده تاکسی عرب است ... صدای شیهه ی اسب از رادیو پخش میشود و چند گاو روشن فکر آن را نقد میکنند...

به آنجا میرسم . میروم سمت امام تا فلافل گاز بزنم و به مردی که روزی سه هزار تومن در آمد دارد خیره شوم...

بد جور به پرو پای خودم میپیچیدم ... 

تو نتوانستی امروز به دیدنم بیایی ... چه فلافل تلخی بود ... دل و دماغ رفتن به بستنی نعمت را هم نداشتم

[ شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۰ ] [ 14:38 ] [ شاهین کارخانه ]
2 روزه که موبایلم ... این یار با وفای 5 ساله ام دیگه روشن نمیشه ...

ولی اصلا برام مهم نیست ... خیلی وقته که تنها چیزی که از من دلجویی می کنه امید نیستی پس از مرگه ...

تو نیستی ...

همین.

12/9/89 روی دیوار برایم به یادگار نوشتی [...]  

امروز 12/9/1390 است ... 

حس مردی را دارم که برای خودکشی کنار اسکله ای متروک درون آب پریده و ده متر در اب فرو رفته و در یک لحظه پشیمان میشود ، اما برای بالا آمدن نفس ندارد...

[ شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۰ ] [ 14:14 ] [ شاهین کارخانه ]
حس مردی را دارم که برای خودکشی کنار اسکله ای متروک درون آب پریده و ده متر در اب فرو رفته و در یک لحظه پشیمان میشود ، اما برای بالا آمدن نفس ندارد...
[ شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۰ ] [ 14:5 ] [ شاهین کارخانه ]
یکی از همین روزها
هر وقت دیدی
مادرمان رفته کمی دورتر، آنجا
مشغول گردگیریِ کتاب خانۀ من است،
باور نکن!
او رفته دارد گریه می کند.
سیدعلی صالحی/دفتر یکم/صفحه628
[ شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۰ ] [ 14:3 ] [ شاهین کارخانه ]
گفتم :"الو ؟"
مکث کرد . صدای زیادی می آمد .
گفت : " اشتباه است . "
گوشی را گذاشت . حالا دیگر می توانستم در خیابان راه بروم و از بوق هیچ ماشینی برنگردم . حرکت درد را در جای نامشخصی از بدنم احساس کردم . راه گلویم گرفت و به گوش هایم فشار آمد .
ماشینی چند متر جلوتر نگه داشت . از کنارش گذشتم و به مژه هایم گفتم اشک هایم را همان جا توی چشم هایم نگه دارند ، مبادا که بریزند آن هم میان این همه آدم . مژه ها نتوانستند و اشک ها همه ریختند روی صورتم .
[ شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۰ ] [ 13:52 ] [ شاهین کارخانه ]
تو بودی که بعدها گفتی : “هیچ چیز تضمین ندارد و رابطه‌ی آدم‌ها یخچال و لباسشویی نیست که گارانتی داشته باشد و اگر کسی تضمین بدهد دروغ گفته است.”
[ شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۰ ] [ 13:49 ] [ شاهین کارخانه ]
شرق: وقتي در سال 1348 كلنگ تئاترشهر به‌عنوان مركز تئاتر حرفه‌اي تهران به زمين خورد، خيلي از اهالي تئاتر خوشحال بودند كه اولين قدم براي گسترش تئاتر حرفه‌اي برداشته شد. اما ساخت سالن‌هاي تئاتر در اولين قدم ماند و در مدت 40 سالي كه از افتتاح استوانه تئاتر كشور گذشته؛ آمار سالن‌هاي تئاتر حرفه‌اي پايتخت 17 ميليوني از انگشتان يك دست كه تجاوز نكرده، هيچ هر چه هم اضافه شده- به جز تماشاخانه ايرانشهر - به بدنه سالن‌هاي موجود بوده است و تئاتر در محدوده چهارراه ولي‌عصر و چهارراه كالج تقريبا مانده است. اين محدود ماندن سالن‌هاي تئاتر در عمل بوده و شامل حرف و وعده‌هايي نبود كه در طول اين چند سال بارها از قول مسوولان دولتي شنيده شده است. يكي از مشهورترين وعده‌ها ساخت تئاترشهر2 بوده كه حداقل در دوران چهار شهردار قبلي تهران و همين شهردار كنوني بارها به آن پرداخته شده است و مكان‌هاي مختلفي از خاوران تا عباس‌آباد و تكه زمين بي‌استفاده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در مقابل صدا و سيما در نظر گرفته شده است. سالن ديگر هم سالن تئاتر آييني- سنتي است كه از هفت سال پيش در يكي از زمين‌هايي كه براي تئاترشهر2 در نظر گرفته شده در حال ساخته شدن است. اينكه چه كسي بايد متولي ساخت سالن‌هاي تئاتري باشد هم از آن بحث‌هايي است كه تكراري شده و معلوم نيست وظيفه شهرداري‌ها را براي ساخت فضاهاي فرهنگي نهادهاي دولتي ديگر هم مي‌توانند برعهده بگيرند يا خير؟ البته در چند سال گذشته شهرداري تهران بارها از راه‌اندازي چندين سالن تئاتر در مناطق مختلف از جمله تپه‌هاي عباس‌آباد خبر داده است. سوم خرداد سال 89 نيز مجموعه هفت سالن تئاتر و موسيقي در باغ دفاع مقدس افتتاح شد كه به نظر نمي‌رسد براي اجراي تئاتر اختصاص يافته باشد. با اين همه در سال‌هاي اخير تلاش‌هاي زيادي براي استفاده از فضاهاي مرده در همين سالن‌هاي موجود از تئاترشهر آغاز شد و اين روزها به تالار وحدت و تماشاخانه ايرانشهر هم رسيده است. تئاترشهر در سال 1351 با دو سالن اصلي و شماره 2 افتتاح شد. بعدها دو سالن چهارسو و قشقايي و در دهه 70 سالن‌هاي خورشيد و سايه و كارگاه نمايش هم راه افتاد. اين سالن‌ها بار زيادي را به ساختمان وارد كرد. به طوري كه در جريان بازسازي با توجه به صدمه‌هايي كه ساخت و سازهاي اطراف تئاترشهر به آن وارد كرده بود دو سالن خورشيد و شماره 2 از رده خارج شد و تئاترشهر با پنج سالن فعاليت مي‌كند. اين روزها مسوولان تئاترشهر اما از فضاي اين ساختمان بيشترين استفاده را مي‌برند. بيشتر سالن‌ها با دو اجراي متفاوت فعاليت مي‌كنند. نكته‌اي كه مختص تئاترشهر هم نيست و در تماشاخانه ايرانشهر باعث شده تا گروه‌هاي تئاتري با فشاري مضاعف فعاليت كنند. اما اين تنها راه‌حل تئاترشهري‌ها نيست. يك ماهي است كه فضاهاي مرده اطراف ساختمان نيز به تئاتر اختصاص داده شده است. وقتي وارد مجموعه مي‌شويد بايد با سكوت راه خود را پيدا كنيد، چون در لابي‌هاي تئاترشهر و كافه‌تريا و راهروهاي تئاتر در حال اجرا است.
كارگاه دكور و پاركينگي كه سالن شدند
اين اتفاق در مورد تالار وحدت به‌گونه‌اي ديگر رخ داد. تالار وحدت با يكي، دو سال فاصله از تئاترشهر راه‌اندازي شده بود و در همان زمان به جز بخش‌هاي اداري – كه بخشي از آن هم در اين سال‌ها اضافه شده است- با دو سالن اصلي و رودكي افتتاح شد. هر دو اين سالن‌ها مختص اجراي موسيقي و اپرا بود. اما بعد از افتتاح با توجه به كم بودن فضاي تئاتري كشور به تئاتر اختصاص يافت. اما در حدود سال‌هاي دهه 80 به پيشنهاد بهروز غريب‌پور كارگاه و انبار نگهداري دكور تالار وحدت – كه بخشي از بار دكور‌سازي تئاترشهر را نيز به دوش مي‌كشيد- تبديل به سالن فردوسي شد. سالني كه به نمايش عروسكي و به‌طور اختصاصي اپراي عروسكي مختص شد. در چند ماه گذشته كه بحث سالن پرتابل براي حل مشكل تئاتر مطرح شد، بخشي از پاركينگ تالار وحدت گزينه‌اي بود كه به اين سالن يعني سالن حافظ اختصاص پيدا كرد. اما اين تنها مكاني نبود كه در اين مجموعه به اجراي تئاتر اختصاص يافت در آبان ماه سال‌جاري در كنار دو تالار حافظ و فردوسي در بخش باقي‌مانده از كارگاه دكور تالار وحدت و پاركينگ مكاني براي اجراي تئاتر افتتاح شد كه ميزبان نمايش پايكوبي اسب‌هاست و در اين مدت هم به خاطر بارش باران و برف زودهنگام سال‌جاري با مشكلات زيادي روبه‌رو شده است.
تالارهاي فيشرآباد
مجموعه دو تالار تماشاخانه ايرانشهر قدمت چهارساله‌اي دارد. در همين چهارسال خوب توانسته‌اند در ميان اهالي تئاتر جاي خود را باز كنند و به همه ثابت كنند كه اگر فضاي مناسبي براي تئاتر باشد، تئاتر مي‌تواند از چهارراه ولي‌عصر آن طرف‌تر هم برود. اما همين دو تماشاخانه براي رسيدن به اين جايگاه مسير طولاني را پشت سر گذاشتند. دو سوله بحران در برابر زلزله كه به پيشنهاد آتيلا پسياني قرار بود تبديل به سالن‌هاي پيش ساخته تئاتر شود، در گذر از مديريت‌هاي مختلف تبديل به دو سالن دايم براي تئاتر حرفه‌اي شد. با راه‌اندازي اين تماشاخانه سالن استاد انتظامي مجموعه خانه هنرمندان نيز براي اجراي تئاتر با ظرفيت كمي آماده شد. اما اين پاياني بر ساخت و سازهاي باغ هنر نبود. چند ماه پيش مديرعامل خانه هنرمندان خبر از ساخت سومين تالار مجموعه تماشاخانه ايرانشهر داد. 14 مهر بود كه قراردادي مابين مجيد سرسنگي مديرعامل خانه هنرمندان ايران و مدير تماشاخانه ايرانشهر و رضا حداد كارگردان تئاتر و سرمايه‌گذار خصوصي منعقد شد كه طي آن قرار شد سالني متحرك با ظرفيت حدود 600 نفر در ضلع شمالي باغ هنرمندان احداث شود. قرار بود اين سالن يك سالن متحرك باشد كه نيازمند فونداسيون نيست. اين نشان از اين دارد كه تصميم مديريت خانه هنرمندان بر اين است كه اين سالن به‌عنوان سومين بخش از تماشاخانه ايرانشهر و بخشي از باغ هنر را راه‌اندازي كند. تصميمي كه به نظر مي‌رسد ظرفيت باغ هنر و امكانات آن را تحت‌الشعاع خود قرار مي‌دهد. همان‌گونه كه اجراي بيش از 10 نمايش در تئاترشهر بدون فضاي پاركينگ، اين مجموعه و همسايگان آن را با مشكل روبه‌رو كرده است.
[ شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۰ ] [ 12:18 ] [ شاهین کارخانه ]
گاهی هر کاری که کنی،هر چقدر هم تلاش کنی،هیچ چیزی سر جای اولش بر نمی گردد،بعد این خستگی تلاش همه این روزها ویران کننده و دردناک است.آدم زود می میرد،تمام می شود برای آرزویی که داشته،برایش جنگیده و به آن امید بسته و بعد می بیند هیچ چیزی نیست...
[ شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۰ ] [ 11:33 ] [ شاهین کارخانه ]
من همیشه گمان میکردم که خاموشی بهترین چیزها است، گمان میکردم که بهتر است آدم مثل بوتیمار کنار دریا بال و پر خود را بگستراند و تنها بنشیند.ولی حالا دیگر دست خودم نیست چون آنچه که نباید بشود شد; کی می داند، شاید همین الان یا یک ساعت دیگر یکدسته گزمه ی مست برای دستگیر کردنم بیایند.من هیچ مایل نیستم که لاشه ی خودم را نجات بدهم، بعلاوه جای انکار هم باقی نمانده; بر فرض هم که لکه های خون را محو بکنم ولی قبل از اینکه به دست آنها بیفتم یک پیاله از آن بغلی شراب موروثی خودم که سر رف گذاشته ام خواهم خورد.
بوف کور_صادق هدایت
[ جمعه ۱۱ آذر ۱۳۹۰ ] [ 14:6 ] [ شاهین کارخانه ]
آهای فلک که گردنت از همه‌مون بلندتره
به ما که خسته‌ایم بگو خونه‌ی باهار کدوم وره؟

تکه‌ای از شعر: عمران صلاحی
[ جمعه ۱۱ آذر ۱۳۹۰ ] [ 13:52 ] [ شاهین کارخانه ]
در مقدمه کتاب ضیافت افلاطون که در زمان رییس جمهوری خاتمی به چاپ رسیده بود متنی وجود داشت که در چاپهای بعدی از روی این کتاب حذف شد. پاراگرافی از این مقدمه را در اینجا قرار می دهم: در جوامع استبدادی همیشه زن و مرد از هم جدا می شوند تا مرد ها و زن ها چیزی که بینشان جریان داشته باشد، شهوت بیمار گونه ناشی از توهم شناخت از هم باشد، تا هیچ زنی و مردی زیبایی و زشتی واقعی را نتواند تشخیص بدهد و زن ها و مرد ها در انتخاب هم به اندازه شهوت برانگیز بودن توجه داشته باشند و بس ، نه چیز دیگری ..چرا؟؟ چون اگر در جامعه روابط زن و مرد آزاد باشد آن دیوار شهوت فرو می ریزد و زن ها و مرد ها زیبایی و زشتی واقعی را تشخیص می دهند و خانواده هایی که تشکیل می دهند بر دوست داشتن انسانی بنا می کنند و فرزندان سالم تربیت می کنند که تاب استبداد را ندارد و به عبارتی استبداد با وجود آنها بیگانه است، چرا که آزاد پرورش می یابند "
[ جمعه ۱۱ آذر ۱۳۹۰ ] [ 13:8 ] [ شاهین کارخانه ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

درآی و بنشین و این کلمه را باش که این کلمه با تو کارها دارد. (اسرارالتوحید)
برچسب‌ها وب
الف (7)
mmc (1)
شرق (1)
بو (1)
نقد (1)
لینک های مفید


امکانات وب