ژورنالیست جوان وبنوشت شاهین کارخانه
| ||
![]() کسي براي زندگي سناريو ننوشته است؛ به استناد همه ي بعدازظهرهاي طولانی بطالت، همه ي ديوارهاي ترك خورده از رعد خيرگي، همه ي پاهاي در نوسان از اضطراب انتظار، و همه ي دست هاي به خواب رفته زير چانه! زندگي يك مستند اصيل است؛ خيلي اصيل تر از مستندهايي كه سينما با موسيقي و تدوین، قابل تحمل شان مي كند. در ثانيه هاي خالي زندگي، البته مي شود كاري كرد، حرفي زد يا موسيقي گوش داد. اما اين ها حساب نيست. اينها بداهه هاي سياهي لشگر است. گاهي بوي سينما مي آيد. گاهي جلوه هاي ويژه، به منظره هاي واقعي انكارناپذیر تبديل مي شود.مثل وسعت آبي آسمان كوير، مثل وقتي كه خورشيد بالاي سرت مي گيرد، مثل وقتي كه آسمان، نقاش ابر و باد كبود و نارنجي خودش مي شود، اما اين ها هم حساب نيست. اين ها اكران عمومي است. گاهي بوي كارگردان مي آيد. مثل وقتي كه خسته در ساعتهاي پاياني روز زير پل گيشا در منتهاي نااميدي ماشيني برايت مي ايستد، مثل وقتي كه لابه لاي بساط يك دستفروش، كتابي كه مدتها دنبالش بوده اي چشمك مي زند. مثل وقتي كه كيفت را با همه ي مدارك مي زنند. مثل وقتي كه خسته و افسرده اي و ضبط تاكسي آهنگي را كه دوست داري پخش مي كند.مثل وقتي كه در لحظه آخر به قطار مي رسي... حس مي كني پوست صورتت از نور پروژكتورها گرم مي شود، حس مي كني اين صحنه را براي تو نوشته اند، ولي ديالوگ ها را نمي داني...
برچسبها: سناریوی زندگی, شاهین کارخانه, عاشقانه ها [ سه شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۲ ] [ 22:36 ] [ شاهین کارخانه ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |