بیست و چهارم شهریور سالگرد درگذشت دکتر عبدالحسین زرین کوب است ( بروجرد ۲۷ اسفند ۱۳۰۱ ـ تهران ۲۴ شهریور ۱۳۷۸) بدون شک او از جایگاه خاصی در فرهنگ و ادب ایران برخوردار است. به همین مناسبت مقاله ای را که می خوانید ارائه می کنیم.
منبع:
ژورنالیست جوان وبنوشت شاهین کارخانه
| ||||||||||
![]() بخارا ۹۰-۸۹ با تصویری از بهاءالدین خرمشاهی بر روی جلد و با آثار منتشر نشدهای از شفیعی کدکنی، ژاله آموزگار ، عزتالله فولادوند، احمد مهدوی دامغانی ، حورا یاوری و … و گزارش شب آیدین آغداشلو منتشر شد و از ۲۸ دی ماه ۱۳۹۱ در دسترس علاقمندان قرار دارد.
[ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱ ] [ 13:24 ] [ شاهین کارخانه ]
علت اينكه اين جهنم دره را نمي شناسند اين است كه آزاد نيستند و بيرون نمي روند تا شهر لعنتي را ببينند و خوب است كه راه بيفتند. شاهین کارخانه
[ شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۱ ] [ 13:12 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() لوگوی "یورونیوز"
یورونیوز: جهان از پشت عینک اروپافاطمه کمالی چیرانییورونیوز شبکه خبری ۲۴ ساعته اروپایی است که زیر نظر کمیسیون ارتباطات اتحادیه اروپا فعالیت میکند. بخشهای اصلی این شبکه را پخش خبر، مرور مطبوعات، اقتصاد، سرخط اخبار، اخبار اروپا، ورزش، زندگی اروپاییها، فرهنگ، رخدادهای آتی، فنآوری و مصاحبه تشکیل میدهند. اگر چه یورونیوز توانسته است با تنوعات زبانی و استفاده از کادر زبردست مخاطبان زیادی از سراسر جهان را به خود جذب کند اما وجود نگاههای یک جانبه فرانسوی یا در نهایت اروپایی محور، باعث شده است در معرض انتقادات جدی قرار گیرد، چنان که برخی از کارشناسان حوزه خبر و نظرسنجیهای معتبر در دنیا آن را رسانهای "خسته کننده" مینامند. این نوشتار تلاشی در جهت معرفی "یورونیوز" و بخش مختلف خبری آن است.
ادامه مطلب [ شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۱ ] [ 12:55 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() 6 توانمندی حیاتی برای برتری رسانهایترجمه و تلخیص: امید جهانشاهی
تحقیقی در مرکز مدیریت رسانه
(MMC) دانشگاه نورت وسترن آمریکا انجام شده است درباره توانمندی هایی که
سازمانهای رسانهای برای رقابت و کسب برتری در محیط پیچیده رسانهای باید
داشته باشند. ***
برچسبها: مرکز مدیریت رسانه, MMC, دانشگاه نورت وسترن آمریکا, برتری رسانهای ادامه مطلب [ شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۱ ] [ 11:58 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() روزنامه نگاری کارآفرین مانا دشتگلی هاشمی
روزنامه نگاری کارآفرین[1]، حوزه ای از رسانه را تشریح می کند که در آن تمرکز اساسی بر محتوا و خدمات تولید شده است؛ البته با هدف رونق کسب و کار و نیز تولید پول و درآمد. نکته اینجاست که این دیدگاه، برخلاف دیدگاه رایج گذشته است که روزنامه نگاری و هدفش را نوعی خدمت عمومی برای شهروندان جهان تصور می کرد. روزنامه نگاری کارآفرین این فرصت را برای روزنامه نگاران ایجاد می کند تا به این ایده که ضمن تولید محتوا، می توان به شرایط کسب و کار و پول درآوردن هم توجه کرد، فکر کنند. با وجود تعریفی که در بالا ارائه شد، هنوز اندیشمندان حوزه روزنامه نگاری و ارتباطات، تعریف دقیق و جامع و مانعی از روزنامه نگاری کارآفرین ارائه نداده اند. این مسئله شاید مربوط به ماهیت روزنامه نگاری کارآفرین باشد که بین رشته ای و ترکیبی از روزنامه نگاری، کارآفرینی، تجارت و حتی فناوری ارتباطات و اطلاعات است. (World Journalism Education Congress,2010) فعالین حوزه روزنامه نگاری و رسانه، هر یک تعریف خود را از روزنامه نگاری کارآفرین ارائه می دهند. اندرسون[2]، مدرس روزنامه نگاری کارآفرین می گوید، روزنامه نگاری کارآفرین شاید پاسخی به تغییرات ایجاد شده در سبک و ابزارهای تولید خبر و گزارش باشد. وی این مفهوم را ترکیبی از ایده های جدید و در حال ظهور مربوط به فعالیت های دیجیتالی جدید می داند که منجر به کسب و کار و تجارت و درآمدزایی می شود. اندرسون همچنین با اشاره به تغییرات در عملکرد روزنامه نگاری حرفه ای با توجه تحولات تکنولوژیک در صنایع خبری، حرکت به سوی روزنامه نگاری کارآفرین را تلاش برای بقا و ماندن در فضای کاری روزنامه نگاری، توصیف می کند. (Youtube,2012) در کنار این تعریف، سیبریک بنت[3]، روزنامه نگار و استاد دانشگاه بلمونت[4]، روزنامه نگاری کارآفرین را یک طرز تفکر[5] قلمداد می کند که جریانی از درآمد را برای فرد روزنامه نگار به ارمغان می آورد. بنت معتقد است که روزنامه نگاری کارآفرین چیز جدیدی نیست چرا که با تحولات در هر دوره تاریخی و تغییر در تکنولوژی های آن دوره، خلاقیت و کارآفرینی لازمه روزنامه نگاری در همه زمان ها بوده است. وی می گوید استفاده درست و در مسیر درست از ابزارها، روزنامه نگاری کارآفرین را می سازد. بنت معتقد است در مسیر روزنامه نگاری کارآفرین باید درآمدزایی اتفاق بیفتد. (Youtube,2009) فعالان روزنامه نگاری کارآفرین معتقدند در این شیوه از روزنامه نگاری، می توان مستقل بود، البته نه لزوما به معنای آنکه در عملی کارآفرینانه، دست به ایجاد یک شرکت رسانه ای یا کمپانی خبری و خبرگزاری بزنید - که هر چند می توانید- اما، به این معنا که در روزنامه نگاری کارآفرین، شما خود، رئیس خود هستید. لذا تلاش کنید برای مطلبی که می خواهید روی نت منتشر کنید یا ویدئویی که قرار است بارگذاری کنید و یا مصاحبه ای که در انحصار شماست، یک اسپانسر پیدا کنید. در این معنا، روزنامه نگاری کارآفرین یعنی، قادر باشید، بدون وابستگی به یک رسانه بزرگ و یا کمپانی رسانه ای، در قبال تولید روزنامه نگارانه تان، پول دربیاورید. برخی معتقدند که این شیوه از روزنامه نگاری، حتی می تواند مرز حوزه های خبری را نیز درنوردد و هر روزنامه نگار کارآفرین این امکان را داشته باشد تا در حوزه های خبری مختلف ورود کرده و با تهیه مطلب، به دنبال کسب درآمد نیز باشد. هر چند ممکن است برای برخی، اصطلاح روزنامه نگاری کارآفرین کمی عجیب و دور از ذهن به نظر برسد و حتی آن را در تقابل با ایده سنتی روزنامه نگاری، که پرهیز از تجاری شدن سرلوحه آن است بدانند؛ اما باید به این نکته نیز توجه داشت که این دیدگاه سنتی، در دنیای امروز، آینده ای مبهم و نگران کننده را برای روزنامه نگاری به ارمغان خواهد آورد. ممکن است کمی اغراق به نظر بیاید، اما این حقیقت دارد که فرصت های شغلی، امروزه برای روزنامه نگاران کاهش پیدا کرده است و این کاهش در حالی اتفاق می افتد که به نظر می رسد، تعداد تقاضا در بازار کار روزانه افزایش می یابد. همه ما شاهد بوده ایم که گه گاه، تعداد زیادی از روزنامه نگاران تعدیل و یا به واسطه مسائل مالی و یا تخلفات حرفه ای نشریه، از کار بیکار شده و به انبوه روزنامه نگاران بیکار دیگر پیوسته اند. ضمن آنکه با اضافه شدن به تعداد روزنامه نگاران در جستجوی کار، روزنامه نگاران تازه کار، باید تلاشی مضاعف در مقابل همکاران کهنه کار و با تجربه خود داشته باشند تا بتوانند فرصت های شغلی اندک را از آن خود کنند. اینجاست که روزنامه نگاری کارآفرین، این امید و احتمال را پیش روی روزنامه نگاران به ویژه روزنامه نگاران جوان، قرار می دهد تا از طریق تفکر کارآفرین، با ایجاد شغل های جدید درآمدزایی کنند و بار سنگین مشکلات را از دوش خود و همکاران خود بردارند. اکنون مدتی است، پرسش هایی نظیر «الگوی تجاری جدید برای روزنامه نگاری در شرایطی که شهروندان بیش از پیش توقع ارائه خدمت رایگان دارند، چیست؟» مطرح می شود و هر گاه جمع کوچکی از روزنامه نگاران، گرد هم می آیند، نگرانی هایی از این دست را ابراز می کنند. (Bhargava,2011) برای سال ها، رسانه های حرفه ای، اصطلاح، دیوار چین را به منظور جدا کردن اتاق های خبر از بخش تجاری کمپانی های رسانه ای خود استفاده می کردند؛ اما حالا زمان در حال تغییر است و این دیوار در حال کوتاه شدن. (Ejo,2012) آنچه باید مورد توجه قرار گیرد آن است که تنها، حرفه روزنامه نگاری و رسانه ها با موج تحولات اجتماعی و نیز تکنولوژیک تصادم نکرده اند، بلکه بسیاری حوزه ها و زمینه های شغلی و اجتماعی دیگر نیز، دستخوش این امواج پرتلاطم شده اند. با این همه، بهره برداری از پتانسیل تحولات تکنولوژیک در احیا و ساخت تولیدات رسانه ای و ایجاد شغل های جدید در این حوزه است، که باید مد نظر قرار گرفته شود. به طور مثال در این زمینه می توان به ایجاد نسل جدیدی از روزنامه نگاران کارآفرین اشاره کرد که لازمه ی تربیت و آموزش آنها، برگزاری دوره های آموزشی و تحصیلات مقدماتی و تکمیلی برای همپا شدن نسل جدید روزنامه نگاران، با تحولات است. مثال عملی و اجرا شده آن برگزاری دوره های آموزشی و ترمیک CUNY (The City University of New York) با همکاری یک بنیاد رسانه ای[6] دیگر است که به تربیت روزنامه نگاران کارآفرین از سال 2010 تا کنون اقدام کرده اند و دوره های آموزشی خود را به طور مرتب برگزار می کنند. این خود مثالی از ایجاد کار از طریق روزنامه نگاری کارآفرین است؛ ضمن آن که به واسطه آموزش این نیروها، تفکر و خونی تازه به کالبد روزنامه نگاری و رسانه دمیده می شود و عاملی برای خلق فضاهای کاری جدید و رسانه های جدید با تفکری کارآفرینانه می شود.( CUNY,2010) همچنین با بهره گیری از فرصتی که روزنامه نگاری کارآفرین نامیده می شود، رسانه های قدیمی ناچار به تکامل، تغییر و تحول همگام با ظهور ایده های جدید هستند. مثال عملی این ادعا، راه اندازی سایت روزنامه نگاری تجربی، تحت عنوان درست/ خطا (True/Slant) در اواسط سال 2009 است که توسط کمپانی قدیمی رسانه ای فوربز[7]، صورت گرفت. این وبسایت می کوشد تا مفهوم روزنامه نگاری کارآفرین را ترویج دهد. لویس دورکین، از کهنه کاران رسانه، این سایت را با هدف کمک به خبرنگاران برای پیوستن به یک سازمان خبری صاحب نام و دارای اعتبار و حقوق ثابت دایر کرد. نویسندگان مطابق قرارداد ملزمند که با خوانندگان در تعامل باشند و بخش اظهارنظر مطالب خود را شخصا مدیریت کنند. برخی از خبرنگاران این سایت حقوق ماهانه ثابت می گیرند و سایرین بر اساس میزان مخاطبی که به سمت سایت می کشند، دستمزد دریافت می کنند. آنها همچنین این فرصت را دارند که در درآمد آگهی سهیم باشند و بخشی از سهام شرکت را در اختیار داشته باشند. این نیز، مثال دیگری از ایجاد کار از طریق روزنامه نگاری کارآفرین است که توسط دورکین محقق شده است. (Trueslant,2009) روزنامه نگاری کارآفرین همان طور که پیشتر اشاره شد، فقط به این معنا نیست که شما یک کمپانی یا شرکت تجاری رسانه ای برای خودتان راه اندازی کنید؛ بلکه به معنی خلق محصولات جدید، بازار جدید، ایده های جدید و تجارت جدید به منظور کسب سود اقتصادی بیشتر، برای ارتقای محصولات آینده تان، بازارتان و ایده هایتان است؛ آن هم در دنیایی که به سرعت چشم انداز رسانه های دیجیتال در آن در حال تغییرند. (NewsU,2012) روزنامه نگاری کارآفرین به شما خواهد آموخت که چگونه کسب و کارهای رسانه ای موفق، از طریق کارآفرینی به تجارت و درآمدزایی رسیده اند و شما چگونه می توانید با نوآوری و اخبار پایدار به همین مسیر قدم بگذارید. این که چگونه یک روزنامه نگارِ هوشیار بوده و از فرصت ها استفاده کنید. این که چگونه ایده خود را تبدیل به یک محصول، خدمت و یا تولید درآمد کنید. مارک بریگز[8] نویسنده کتاب روزنامه نگاری کارآفرین می گوید برخلاف تصور عموم، صنعت خبر، یک تجارت ورشکسته نیست و یا نیاز به تعمیر و بازسازی ندارد. بلکه در دهه دوم این قرن، ما در اکوسیستم جدیدی از خبر زندگی می کنیم که سرزمینی از فرصت ها، برای روزنامه نگاری کارآفرین است. همانگونه که بسیاری از ناشران روزنامه پیش از این گفته بودند: «ما نمی خواهیم روزنامه را برای پول منتشر کنیم، ما با کسب پول و درآمدزایی، قادر خواهیم بود، روزنامه منتشر کنیم.» و لذا این همان وظیفه ای است که برعهده کارآفرینان خبری در عصر دیجیتال است. (Mark Briggs,2011)
منابع:
Bhargava, Rohit (2011),How Entrepreneurial Journalism Will Change Our World http://www.rohitbhargava.com CUNY(2010), Entrepreneurial Journalism. http://www.journalism.cuny.edu European Journalism Observatory (2012), Entrepreneurial Journalism in Europe http://en.ejo.ch Mark Briggs (2011) Entrepreneurial Journalism: How to Build What's Next for News NewsU (2012), Six Traits of Successful Entrepreneurial Journalists. http://www.newsu.org World Journalism Education Congress (2010) Entrepreneurial Journalism. July 5-7, Grahamstown, South Africa Trueslant(2009), about trueslant, http://trueslant.com Youtube (2009), Entrepreneurial Journalism, http://www.youtube.com/watch?v=UQs9GzRqaTE Youtube (2012), Teaching Entrepreneurial Journalism, http://www.youtube.com/watch?v=L4QZFMASca8
[1] entrepreneurial journalism [2] CW Anderson [3] Dr Sybril Bennett [4] Belmont University [5] mindset [6] John S. and James L. Knight Foundation [7] Forbes [8] Mark Briggs
[ پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۱ ] [ 12:6 ] [ شاهین کارخانه ]
شیوا ارسطویی در گفتگو با ایلنا:
آثارم از سال 86 به بعد امکان انتشار نداشتهاند
تجدید چاپ کتاب «من دختر نیستم» در سال 86، آخرین اثر ارسطویی بوده که اجازهی انتشار به آن دادهاند و بعد از آن «برای بوسهای در بوداپست»، «خوف» و «شاید زنی شبیه به من» آثاری از ارسطویی هستند که بلاتکلیف در ارشاد ماندهاند.
برچسبها: شیوا ارسطویی [ سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۱ ] [ 13:37 ] [ شاهین کارخانه ]
سید محمد بهشتی:
سینمای ایران امروز در خیابان شكل می گیرد
سینمای ما از سال ۴۸ به این سمت دیگر در مکان اتفاق نمیافتد یعنی فیلم در جایی که شرافت مکانی پیدا کرده باشد رخ نمیدهد امروز فیلمهای ما همه درخیابانها شکل گرفته است درحالی که هر خیابان با خیابان دیگر فرق میکند. برچسبها: سیدمحمد بهشتی [ سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۱ ] [ 13:35 ] [ شاهین کارخانه ]
چیستا پثربی خطاب به مسئولان جشنواره تئاتر فجر: انصاف در این دوره نابود شده است
یثربی: من فقط به جمله آن دوست محترم در دفتر جشنواره فكر میكنم كه گفت حق اعتراض وجود ندارد و امروز میبینم دوستان من با اعتراض موفق شدند به جشنواره راه پیدا كنند. برچسبها: چیستا پثربی [ سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۱ ] [ 13:33 ] [ شاهین کارخانه ]
علی دایی کاپیتان پیشین تیم ملی فوتبال ایران و برترین گلزن ملی فوتبال جهان که عضو کمیته کارشناسی فیفا برای انتخاب برترین های سال 2012 فوتبال جهان بود در مراسم انتخاب برترین ها که دوشنبه شب در مقر فیفا واقع در زوریخ سوییس برگزار شد در کنار بزرگان این رشته حضور داشت.
[ سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۱ ] [ 11:16 ] [ شاهین کارخانه ]
[ یکشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۱ ] [ 12:24 ] [ شاهین کارخانه ]
پری صابری:
تماشاخانه ایرانشهر به محملی امن برای هنرمندان تبدیل شده است
![]()
در تماشاخانه ایرانشهر تماشاگرانی دیده
میشوند که برای نخستین بار تماشای تئاتر را تجربه میکنند و این اتفاق
بسیار مهمی در تئاتر است زیرا نمایش بدون تماشاگر معنی ندارد و سالن
کممخاطب، لحظه مرگ آن نمایش است.
برچسبها: تماشاخانه ایرانشهر, پری صابری [ شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۱ ] [ 11:11 ] [ شاهین کارخانه ]
تشییع و خاکسپاری زنده یاد مرتضی ثاقب فر دیروز جمعه پانزدهم دی ماه ۱۳۹۱ پیکر زنده یاد مرتضی ثاقب فر از برابر خانه هنرمندان ایران تشییع شد.خاک بر او گوارا باد.
ادامه مطلب [ شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۱ ] [ 10:24 ] [ شاهین کارخانه ]
دکتر عبدالحسین زرین کوب و نهضت نوین فرهنگی ایران / علی دهباشیبیست و چهارم شهریور سالگرد درگذشت دکتر عبدالحسین زرین کوب است ( بروجرد ۲۷ اسفند ۱۳۰۱ ـ تهران ۲۴ شهریور ۱۳۷۸) بدون شک او از جایگاه خاصی در فرهنگ و ادب ایران برخوردار است. به همین مناسبت مقاله ای را که می خوانید ارائه می کنیم. منبع: مجله فرهنگی هنری بخارا
برچسبها: دکتر عبدالحسین زرین کوب, علی دهباشی ادامه مطلب [ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 12:48 ] [ شاهین کارخانه ]
شب آیدین آغداشلوگزارشی تصویری از شب آیدین آغداشلو و رونمایی کتاب نقاشی های وی که غروب روز جمعه ۲۸ مهر ماه ۱۳۹۱ در محل کانون زبان فارسی واقع در محل موقوفات دکتر محمود افشار برگزار شد. منبع: مجله فرهنگی هنری بخارا
برچسبها: شب های بخارا, شب آیدین آغداشلو ادامه مطلب [ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 12:42 ] [ شاهین کارخانه ]
گزارش شب « شاعران معاصر ایتالیا» غروب یکشنبه ۱۰ دی ماه ۱۳۹۱ ، شب « شاعران معاصر ایتالیا»، صد و پنجمین شب از شبهای مجله بخار با همکاری سفارت ایتالیا و گالری محسن در محل گالری محسن برگزار شد. و حضور محمود دولت آبادی در این جمع نشاط بیشتری برای این شب بخارا به همراه آورد. سخنران آغازگر این نشست دکتر کارلو چرتی بود که با یادآوری این حقیقت که شعر در تخصص او نیست، از فرصتی که نصیب این دو شاعر جوان ایتالیایی قرار گرفته تا بتوانند اشعار خود را برای مخاطب فارسی زبان بخوانند و با شاعران جوان ایرانی نیز آشنا شوند استقبال کرد و این حرکت را برای آشنایی بیشتر شاعران این دو سرزمین مغتنم شمرد. دکتر چرتی در بخشی دیگر از سخنانش به نقش شعر در ادبیات ایتالیا اشاره کرد که گرچه شاید به اندازهی اهمیت شعر در ادبیات فارسی نبوده اما بیگمان همواره نقشی بسیار قابل توجه در میان اهل ادب و ادبدوستان ایتالیا داشته است. حانیه اینانلو سخنان دکتر چرتی را به فارسی برگرداند. منبع: مجله فرهنگی هنری بخارا
برچسبها: شب های بخارا, شب « شاعران معاصر ایتالیا» ادامه مطلب [ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 12:25 ] [ شاهین کارخانه ]
بار دیگر نگاهی بر کانادا *
آراستگی و کمبود هر دفعه که پا به کانادا بگذارید، نمی توانید از تحسین خودداری ورزید که این کشور سردسیر نامستعد توانسته باشد در مدّتی به نسبت کوتاه، یعنی کمتر از 150 سال، به این درجه از آبادانی و رونق دست یابد. با این خصوصیّات: در آن یک نظام «سوسیال دموکرات» گونه بر سر کار است که می کوشد تا در خطّ اعتدال حرکت کند. اقتصاد را به گونه ای به راه ببرد که نه گدای راه نشین داشته باشد، نه ثروتمند کلان (مگر به تعداد اندک). مالیات ها آنگونه وضع شده اند که هزینه ها متوازن بمانند. همانگونه که توصیۀ فردوسی بود: هزینه چنان کن که بایدت کرد نباید فشاند و نباید فشرد جامعه ای است که هفتاد و دو ملّت در آن با مسالمت در کنار هم زندگی می کنند. دموکراسی به سبک غربی برقرار است، و بر سر هم می توان گفت که کانادا یک جزیرۀ آرامش است، در میان دریای مشوّش جهان. با اینهمه اگر از من بپرسند که زندگی در کانادا چه کم دارد؟ خواهم گفت: آب، یعنی جلا و روح؛ شاید به علّت همان نبود کمبود. همه چیز د رخطّ عادی جریان دارد، دیگر چه لزوم که انسان به فراتر از آن بیندیشد؟ اکنون این سؤال پیش می آید که مقصد زندگی چیست؟ گمان نمی کنم که زندگی مطلوب به معنای آن باشد که مانند جوی روان، آرام بگذرد: بی موج، بی حباب، بی لبریز.... حرف این است که در سیر تمدّنی بشر، کمبود به اندازۀ بود کارساز بوده، البتّه کمبودِ کوشش آفرین، نه کمبود فروکشنده، در تلاش معاش. آثار بزرگ فرهنگی و تمدّنی زائیدۀ نیاز هستند. یعنی جستجو در به دست آوردن چیزی که باید باشد و نیست. در جامعه های به سامان رسیده، چون بعضی از کشورهای غربی، و از جمله کانادا، کوشش ها بیشتر معطوف به دستاوردهای مادّی است: تولید بیشتر، ابزار بهتر، رفاه بیشتر... دیگر بندرت لزومی دیده می شود که درون انسان زبانه بکشد، یعنی به آنسوی مرز مادّی بیندیشد، درحالی که آن نیز وجه دیگری از ذات بشر است. اینکه در ادب فارسی آنهمه از طلب و نیاز حرف زده شده است، برای آن است که آدمی برحَسَب فطرت خود به آنچه در دسترس دارد قانع نیست، و می خواهد دامنۀ زندگی را تا آستانۀ یک میعادگاه آرمانی بکشاند. نمی شود گفت که در تمدّن غرب، معنا ناپیداست البتّه هست ولی آن هم بازسری به چشمداشت مادّی دارد. وقتی گفته می شود پیشرفت، منظور یک قدم به جلو، درجهت گشایش مادّی است. مشکلی که در کار جهان دیده می شود - چه در کشورهای صنعتی پیشرفته و چه دیگران - ناشی از عدم توازن است، که به همۀ جوانب ذات بشر جواب نمی دهد، از آنجا که کانادا نمونۀ بارز یک کشور پیشرفته است. در آن این پرسش به ذهن می رسد که دنیا به کجا می رود؟ برای توضیح این موضوع به طرح دو – سه سؤال می پردازیم، برای اقناع کنجکاوی خود، وگرنه، نه نفی مواهب تمدّن صنعتی منظور است، و نه انکار مزایای تمدّن کشوری چون کانادا. نخستین چیزی که موجب تعجّب من بود، پوشش تابستانی خانم ها بود. گرچه تازگی نداشت، و نظیر آن در سایر کشورهای صنعتی هم دیده می شود، ولی در هر زمان می تواند سؤال برانگیز باشد. ما در ماه خرداد در تورونتو بودیم که هوای ملایم شروع شده بود. با مساعد شدن هوا، خانم ها فرصت را غنیمت می شمرند، و با نیم برهنگی، یا دقیق تر بگوییم، دو سوم برهنگی خود، طلیعۀ بهار را اعلام می کنند، از نظر آنان بهار طبیعت، بهار تن نیز شناخته می شود. کانادا چون هوای افراطی دارد، یعنی در زمستان بسیار سرد و در دو ماه تابستان داغ است، باید آن دو سه ماه معتدل حقّش ادا گردد. این جاست که آزادی به کمک می آید، و اصل راحت بودن و به دلخواه حرکت کردن، بر ملاحظات دیگر می چربد. اکنون این سؤال پیش می آید که آیا حق با کسانی است که پوشش را به کمترین حدّ رسانیده اند، و یا آنکه جامه، در تمام دوران تمدّن بشر، یک ضرورت زیباشناختی نیز داشته است که رعایت آن به کیفیّت زندگی بشر کمک می کرده. سؤال دیگر این است. چرا ما یکی را زیبا می بینیم، و دیگری را نمی بینیم؟این معیار و محاسبۀ درونی ماست که فرق میان زیبا و نازیبا را معیّن می کند. آدمی برای افزودن بر کیفیّت زندگی خود به دنبال هنجار است که آن را در ترکیب زیبا می یابد. منشاء آن هم تخیّل انسان است، وگرنه، بشر در ترکیب طبیعی خود، یکی با دیگری تفاوت ندارد. پس اگر خیال عامل مهمّی است و مولانا می گوید: تو جهانی بر خیالی بین روان! پوشش یک وسیلۀ خیال انگیز می شود. واقعیّت آن است که ترکیب بدن انسان با هنجارشناخته شده مطابق نیست، یعنی انحناها و پست و بلندیهای آن، توجیه زیبا شناختی ندارند. از این رو جذّابیّتی که در آنها دیده می شود، زیبائی نیست، رُبایش است، که طبیعت آن را برای تضمین ادامۀ نسل در آن نهاده، و این ربایش جنبۀ روانی دارد. بنا به آنچه گفته شد، اگر آن بخش که در حریم حفاظ به سر برده، دیگر به سر نبرد، آیا این احتمال نیست که زیبائی انسانی از اریکه ای که در سراسر تاریخ داشته است، فرو بیفتد. اگر ودیعه ای که موجد تخیّل پربار و غرل و موسیقی و نقش بوده، اکنون سرنوشت خود را منحصر به نمایش جسم بکند، در این صورت دیگر از آن جنبۀ ملکوتی زن که رؤیا و هنر به آن بخشیده، چه برجای می ماند؟ آیا گذشته است زمانی که او «جان جانان» بود و حافظ درباره اش می گفت: «مژدۀ وصل تو کو کز سر جان برخیزم؟» برای توضیح می خواهم برگردم به بنیاد موضوع. زیبائی انسانی به طور کلّی مأموریّتش آن است که ادامۀ نسل را تضمین کند، یعنی رغبت به جفتجوئی را برانگیزد. این خواست آفرینش است. بنابراین بخشی از این رغبت در گرو رمز و پوشیدگی قرار می گیرد. درعین حال، می دانیم که گونه ای از هنر و فرهنگ در پرتو زیبائی انسانی پدید آمده اند. غزلسرایان، بُعد روحانی به زیبائی بخشیده، و حتّی گاه آن را تا پایگاه قدس فرا برده اند. نقّاشان آن را بر پرده ها پایدار کرده اند. همۀ اینها به کمک خیال بوده است، و خیال در پناه رمز، امکان برافروختگی می یافته. گویندگان فارسی، مانند سعدی و حافظ و مولانا، که آنهمه از زلف و چشم و لب حرف زده اند، هرگز از مرز معیّنی فراتر نرفته اند، زیرا آن را نگفتنی می دانستند. نقش جامه در ادب جهانی، هرگز نادیده گرفته نشده است. حافظ می گفت: دامن کشان همی شد در شَرب زر کشیده..... لحظه ای تصوّر کنیم که اگر رومئو، ژولیت را در هیئت یک زن امروزی غرب می دید، آیا این عشق در او برانگیخته می شد که تا پای جان جلو برود، یا هملت اوفلیارا یا مجنون، لیلی را؟ و در این صورت آیا این شاهکارهای شکسپیر و نظامی پدید می آمدند؟ سایر آثار عاشقانۀ بزرگ بر همین قیاس. تمدّن، حاصل جستجوست، و جتسجو در تعقیب ناپیدا به کار می افتد. زن، موضوع و مخاطب اصلی عشق بوده است، و عشق در فراق و دشواریابی به تکامل می رسیده. دلبستگی کامیاب، بندرت نام عشق به خود می گرفته، زیرا وقتی معشوق در دسترس می بود، دیگر حرفی برای گفتن باقی نمی ماند. از این روست که می بینیم که دنیای امروز می رود تا دنیای بی عشق بشود. در گذشته عاشق و معشوق و عشق را یکی می گفتند، اکنون باید پای جسم و حضور در میان آید تا کار به سامان برسد. در گذشته اگر شکسپیر آرزو می کرد که: «آه، کاش این جسم سختِ سخت، آب می شد، آبگون می شد، به یک شبنم بدل می شد!» (هملت) اکنون گرمای تن حرف اوّل را می زند. کسی که در گذشته معشوق خوانده می شد، این زمان آسان یاب شده است. یا می شود یا نمی شود، اگر نشد، کس دیگری جای او را می گیرد. (1) دل بر گرفتن مشکل نیست، زیرا همه چیز بر گذر است. بدینگونه با تأسّف باید گفت که در این دوران «سکس» جای عشق را گرفته است، و عجیب تر آنکه بُعد تازه ای هم به آن بخشیده شده، و آن این است که در خدمت اقتصاد و سود قرار گیرد. زیبائی زن – به حال نیم پوشش – خدمتگزار صدیق سوداگری است. شما به هر کجا که پای بنهید، با نشانه ای از آن روبروئید. به دکّه های روزنامه فروشی نگاه بیاندازید، مجلّه های مصوّر، همگی عکس زنی را بر پشت خود دارند، تکمۀ تلویزیون را بگردانید، به هم چنین. آگهی های تجارتی که جای خود دارند. در و دیوار گواهی می دهد که محور چیست. به طور زنده نیز، فروشگاه ها و مؤسّسات خصوصی، هر یک برای پیشبرد کار خود، اززیبایان دستچین شده استفاده می کنند. وقتی اوضاع و احوال چنین ایجاب کند که عاطفه و اخلاق مستعفی بمانند و همۀ امور با ماشین حساب ارزیابی گردند، با چه دنیائی روبرو خواهیم بود؟ انسانی که اینترنت و تلفن همراه، به همۀ سؤال های او پاسخ دهند، دیگر نیازی به بکارانداختن حافظه نخواهد داشت. حافظه برانگیزندۀ تداعی معانی است و تداعی معانی زایندۀ اندیشه. بنابراین وقتی با فشار یک تکمه همۀ اینها به کار گرفته شدند، دیگر اندک اندک مغز در حال تعطیل قرار می گیرد، و تنها کارکردش در حیطۀ مسائل روزمرّۀ زندگی خواهد بود. هم اکنون راجع به آینده، نوید کشف های معجزه آسا داده می شود. دانش فضائی، جام جهان نما را به دست می دهد. دانش پزشکی بسیاری از بیماریها را علاج پذیر کرده است، ولی در مقابل با بیماریهای روانی و عصبی که هر دم در افزایش اند چه می توان کرد؟ با بی خوابی ها چطور؟ در گذشته سعدی می گفت: شب عاشقان بی دل چه شب دراز باشد! ولی اکنون شب مردم خسته از زندگی دراز شده است. در مجموع آنچه بیماری «تمدّن جدید» خوانده می شود، رو به گسترش است. * * * نسلی که اکنون در راه است، مثلاً سی سال دیگر، چگونه نسلی خواهد بود؟ گمان می کنم که رابطه اش با شاهکارهای اندیشۀ بشری گسیخته خواهد ماند، اگر انگلیسی است با شکسپیر، اگر فرانسوی است با کورنی و راسین، و اگر ایرانی است با فردوسی و مولوی. اینترنت و تکمه مجال نخواهند داد. همه چیز با تکمۀ حلّ و فصل می شود. با آن می توانید از این سر دنیا به آن سر دنیا بروید. سیر آفاق و انفس بکنید، ولی کو آن رشتۀ باریک معنوی که از طریق کتاب شما را اتّصال می داد به دنیای بی مرز. جهان نزدیک شده است و در عین حال دور، زیرا شما فقط با یک لایۀ رویین آن سروکار دارید. از همه عجیب تر ارتباط با طبیعت قطع شده است، ولو شما در وسط طبیعت زندگی کنید. شهر تورونتو در میان جنگل بنا شده است. یک درختزار پهناور است، ولی چه کسی به فکر می افتد که به آن نگاه کند؟ اگر هم نگاه کند، کو آن همدلی؟ شب های روشن با چراغ، کی مجال می دهند که شخص عمق شب را دریابد، ستارگان آسمان را تماشا کند. دیگر باید رفت و شب را در بیابان دید. دستگاه های گرم و سرد کن، تفاوت فصول را نیز از میان برده اند. بنابراین انسان موجودی شده است، متّکی به خود، یعنی به صنعت خود، و از این رو تنهای تنهاست. انسانی است، پناه گرفته در صنعت، ولی پناه طبیعت را از دست داده است. از همه بدتر هوای آلوده ست. یعنی رایگان ترین نعمتی که همواره در اختیار بشر بوده است، و گرگ بیابان هم از آن نصیب دارد. اکنون باید جِرم های درون زمین، ازطریق سوخت های فسیلی به کام او برود، و دلش خوش باشد که در شهر متمدّن زندگی می کند. بشر، هر چند هم صنعتگر بشود، زادۀ طبیعت است. این ریشه در این آسانی از او دست بردار نیست. ازاین رو در این فضای مصنوع، بی آنکه خود متوجّه باشد، روحش فسرده می شود. راه برندۀ زندگی او ابزارهای او هستند، و ابزارها بی جان اند. * * * قصاوت و تروریسم موضوع دیگر قساوت و تروریسم است که این سه چهار دهه مهمان بشر شده است. همان زمانی که من این چند خط را می نوشتم، واقعۀ وحشتناک نروژ پیش آمد که دنیا را حیرت زده کرد، و گویا نظیری برای آن دیده نشده باشد. آن هم در کشوری چون نروژ که پیشرفته ترین کشور جهان شناخته شده است، و حتّی زندان در آن در حکم هتل است. آنگاه یک جوان بالغ عاقل از چنین کشوری، می آید و با تمهید قبلی، حدود هفتاد کودک و نوجوان از هموطن خود را به رگبار مسلسل می بندد. به آن هم اکتفا نمیکند. بهانه اش این است که چرا حکومت نروژ درِ خود را به روی مهاجران شرقی باز گذارده است. درست ده سال پیش (مهر 1380) این سؤال را از خود کردم: «آیا قرن بیست و یکم قرنی است که بشر بتواند در آن آب خوش از گلویش پائین برود، و یا آنکه جهان در معرض یک زلزلۀ معنوی قرار دارد که مرفّه ترین نقطه هایش زلزله خیزترینش باشد؟ (دیباچۀ کتاب «هشدار روزگار»؟ شرکت سهامی انتشار). و اکنون جوابش شنیده می شود. دوگانگی جهان، مردم شرق و غرب را رودررو قرار داده است. دوگانگی فرهنگی که ریشۀ اقتصادی دارد، اکنون با بیداری مردم محروم، آثار خود را می نماید. کشورهای صنعتی در قرن نوزدهم و بیستم، کارگران زحمتکش دنیای سوم را به درون خود راه دادند تا آنان را وسیلۀ آبادانی کشور خود قرار دهند، و اکنون به تباین فرهنگی برخورده اند. مهاجران حقّ مساوی با ساکنان اصلی می خواهند، اینان آن را ناسازگار با تمدّن خود می دانند. وقوع فاجعه ها در این چند ساله هشدار دهنده بوده است، و با همۀ تنوّع انگیزه ها، هر یک پیام خود را داشته اند، و آن این است که آنچه هست درست نیست: انفجار اوکلاهاما در امریکا در بهار 1995، همان زمان رها شدن گاز سمّی در مترو توکیو (دو کشور از پیشرفته ترین کشورها)، و چند مورد مشابه دیگر، و اینک جریان نروژ، مجموع اینها، نشانۀ عدم سلامت روحی جهان است. هم چنین آشوب افغانستان و پاکستان و عراق، و به نوع دیگر، قیام های مردمی در کشورهای عربی که گروه گروه کشته می دهند، ولی از پای نمی نشینند. چگونه است که حکومت هائی را که چهل سال پیش با سلام و صلوات بر سر کار آورده اند اکنون به جان می زنند که دست از سرشان بردارد؟ پس آن عمر تلف شدۀ چهل ساله چه شد؟ آنهمه امیدهای بر باد رفته، آنهمه ثروت های خرج پوچ شده؟ جواب این ها را که می دهد؟ * * * * واقعۀ دیگری که همان زمان، یعنی هفتۀ اوّل ژوئیه (نیمۀ تیر) در تورونتو روی داد، و نمی توان آن را ناگفته گذارد - از بس غرابت دارد – فستیوال همجنس بازان بود، که آن را جشنوارۀ افتخارآمیز PRIDE PARADE خوانده بودند. چند صد هزار نفر از سراسر کانادا و امریکا، و نیز ملیّت های دیگر و مذاهب مختلف، در این شهر جمع شده بودند، و در واقع، به نوعی نمایش قدرت پرداختند. این چند صد هزار نفر، زن و مرد و جوان و مسن، در اتومبیل های سرباز و وانت، شادی کنان، سرود خوانان، پای کوبان، پرچم خود را تکان می دادند، و در برابر انبوه جمعیّت تماشاگر، رژه می رفتند. این نمایش با چنان اطمینان و نازشی همراه بود که گوئی از فتح «پتل پورت»بازمی گشتند. تورونتو یکی از شهرهائی بود (به همراه نیویورک و چند ایالت امریکا) که ازدواج آنان را به رسمیّت شناخته بود و چند ازدواج از این نوع در کلیسای آن انجام گرفته بود. روزنامه ها عکس های متعدّدی از این رویداد چاپ کردند، از جمله یک روزنامه، کشیشی را نشان می داد که در میان دو مرد ایستاده و آنان را به عقد رسمی یکدیگر درمی آورد. شهردار تورونتو چون در نمایش آنان شرکت نجسته بود، با لحن انتقادی تند و بازخواست از او یاد کردند و بعضی روزنامه ها هم در این گله مندی با آنان هم آواز شدند. اکنون این گروه چنین می نماید که در امر انتخابات و سیاست هم ادّعای نفوذ دارند، هم چنان که در اقتصاد. گفته شد که در همین فستیوال 130 میلیون دلار به سود اقتصاد کانادا کمک شده است، همانگونه که در نیویورک تا سه سال دیگر برآورد 300 میلیون دلار سود انتظار می رود. حرف در این است که اینان چگونه توانسته اند، در برابر حکم طبیعت یک چنین جهت گیری سخیف بکنند، و چند کلیسا و چند نهاد شهری را هم به دنبال خود بکشانند؟ پیوند زن و مرد برای ادامۀ نسل است، و مشترک میان انسان و سایر جانداران و در سراسرتاریخ چیزی طبیعیتر از آن نبوده است: (باقی همه بی حاصلی و بوالهوسی بود!) ولی اکنون می بینید که یک کشیش که پدر روحانی خوانده می شود، با لباس تمام رسمی، وسط کلیسا، میان دو مرد می ایستد و آنان را به عقد یکدیگر درمی آورد! * * * سؤال را تکرار کنیم: دنیا به کجا می رود؟ آیا می شود پذیرفت که تمدّن امروزی بر گرد کاکل پول و سکس بگردد؟ نه اینکه خواست انسان این باشد، اوضاع و احوال این را بر او تحمیل کرده است. در همان زمان که در کانادا بودیم، روزنامۀ مترو Metro، گزارشی از یک همه پرسی منتشر کرد تحت عنوان «خوشبختی به پول نیست» (شمارۀ 5 ژوئیۀ 2011). این همه پرسی که واکنشی بود در برابر پول پرستی زمان که در زلاندنو صورت گرفته بود. از 420599 نفر از 63 ملیّت پرسیده شده بود: «خوشبختی در چیست؟» اکثریّت پاسخ داده بودند که به پول نیست، بلکه به آن است که انسان در زندگی حقّ انتخاب داشته باشد، و حقّ آزادی بیان، یعنی بتواند شغل خود را مطابق دلخواه خود انتخاب کند، و حرف خود را هم بزند. نتیجۀ این «همه پرسی» می نماید که آگاهی نسبت به عیب وضع موجود هست، ولی چه می توان کرد؟ تمدّن جدید در چنبر آن افتاده است، و الگوی آن را به دنیای سوم هم داده است. * * * زمانی که ما در تورونتو بودیم، مصادف شد با ورود رسمی ویلیام (نوۀ ملکۀ انگلیس) و همسرش کاترین، به کانادا. چنان تشریفات عظیمی برایش چیدند که اگر خود ملکۀ انگلیس هم می آمد، بیشتر از آن نمی شد. تمام دستگاه حکومتی کانادا، از فرماندار و نخست وزیر، تا سران کشور تجهیز شده بودند. گویا یک منظور سیاسی در کار بوده است. یکی اینکه کانادا وابستگی تاریخی خود را با انگلستان تحکیم کند، و دیگر آنکه چون پایگاه ولیعهدی پسر ملکه لرزان است، برای این یکی ، یعنی فرزند او به جای او زمینه سازی گردد. گفته شد که مبلغ هنگفتی از بودجۀ کانادا برای این پذیرائی هزینه شده است. بدانگونه که مورد انتقاد کسانی هم قرار گرفت و فریاد زده بودند «امپریالیسم انگلیس، این پول ماست که هدر داده می شود.» مقارن این تشریفات، خبرنگار روزنامۀ «نیویورک تایمز» در سفر به افریقا مشاهدات خود را نوشته بود، که ناظر بود به گرسنگی کودکان افریقائی. می نویسد: گذارم به روستائی در جنوب نیجریّه افتاد. زن جوانی را دیدم که به همراه دو دخترکش در کنار کلبۀ خود نشسته بودند. زن گفت که هشت ماهه آبستن است و هیچ چیز برای خوردن ندارد. آنها از روز قبل، اندک غذائی که همسایه ها به آنها داده بودند، خورده بودند، ولی اکنون دو دخترکش، یکی پنج ساله و دیگری دو ساله، از گرسنگی نزدیک به مرگ بودند. پدر آنها کور بود و به این علّت نمی توانسته بود، کار بکند و درآمدی داشته باشد. خبرنگار نتیجه می گیرد: این است نمونهای از بحران غذا که سراسر جهان را تهدید می کند. (نیویورک تایمز شمارۀ 3 ژوئیۀ 2011) * * * گزافه نیست اگر بگوئیم که دستگاه های تبلیغاتی جهان، مردم دنیا را می برند به جانب یک آیندۀ ناسرانجام. دنیائی در برابر است: سرد، مبتذل، وقت پرست، سرگردان، به دنبال سرگرمی های سبک. هزاران فرستندۀ ماهواره ای گواه بر این وضع اند. کجا رفتند آن آثار بزرگ قرن نوزدهم، در زمینۀ هنر، ادبیّات، فکر؟ نویسندگانی چون تولستوی دوستویوسکی، دیکنز، بالزاک، هنرمندانی چون بتهوون، باخ، واگذ، و در نقّاشی امیرسیونیست ها؟ تنها یاد از آنان بر جای مانده است، همراه با حسرت؛ به قول فردوسی: همه خاک دارند بالین و خشت خنک آنکه جز تخم نیکی نکشت!
______________________________________ * در سفر اخیر به کانادا، طیّ هفت هفته، مجموعاً نه سخنرانی از طرف این جانب و همسرم دکتر شیرین بیانی ایراد گردید. سه سخنرانی در دانشگاه «کارلتون» اوتاوا تحت عنوان: شب فردوسی، شب مولوی، شب حافظ که بعد سعدی هم بر آن اضافه گردید. سپس دو برنامه در دانشگاه «تورنتو» که برگزارکنندۀ آن انجمن ایرانیان مقیم تورنتو بود. 1- از استثناها بگذریم که هنوز در مشرق زمین جوانانی در راه دختر مورد نظر خود تا پای جان جلو می روند، و اگر او را به دست نیاوردند، از کشتنش ابا ندارند. * از رشد جرائم در درون کشورها نمی گوئیم که داستان دیگری دارد. یک نمونه از کشور نجیب و باستانی ایران: در کرمان – که آن هم شهر کم آزاری شناخته شده بوده است – سه مرد دو دختر می ربایند، به بیرون شهر می برند و مورد تجاوز قرار می دهند. از همه عجیب تر آنکه به روایت فرمانده پلیس آگاهی کرمان یکی از دو دختر، به قصد فرار از یکی از دیوارهای خرابه خود را به زیر می افکند، که دو پایش می شکند. با این حال، آن سه مرد با همین حال، یعنی با درد پاهای شکسته از سر او نمی گذرند و به عنف به او تجاوز می کنند. (روزنامۀ اعتماد – 8 مرداد 90) منبع: وبسایت دکتر اسلامی ندوشن
[ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 12:6 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() نشریات مکتب رشدیه محمد دشتی
اشاره: مجموعه مقالات مطبوعات آموزشی ایران، سیاهه ای از تاریخ مفصل نشریاتی است که با شدت و ضعف، نگاهی به مدرسه و آموزش داشته اند. در بخش اول این مقاله پس از مروری کوتاه بر تاریخچه چاپ و نشر درایران، نشریات کاغذ اخبار، زاهریرادی باهرا، روزنامه علمیه دولت علیه ایران، المنطبعه فی الفارس، فرهنگ و روزنامه نظامی علمیه و ادبیه بررسی شد. در بخش دوم این مجموعه با عنوان نخستین نشریه مدرسهای، روزنامه های علمی و دانش مورد بررسی قرار گرفت. در بخش سوم نشریات مدرسه دارالفنون تبریز به همراه نشریه مدرس فارسی معرفی و مرور شده است. بخش چهارم به بررسی مطبوعات عصر مظفری اختصاص داشت و اکنون در پنجمین بخش نشریات ارگان مدارس و بویژه نشریات مدرسه رشدیه مرور میشود. ***
ادامه مطلب [ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 11:46 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() مطبوعات عصر مظفری محمد دشتی
اشاره: مجموعه مقالات مطبوعات آموزشی ایران، سیاهه ای از تاریخ مفصل نشریاتی است که با شدت و ضعف، نگاهی به مدرسه و آموزش داشته اند. در بخش اول این مقاله پس از مروری کوتاه بر تاریخچه چاپ و نشر در ایران، نشریات کاغذ اخبار، زاهریرادی باهرا، روزنامه علمیه دولت علیه ایران، المنطبعه فی الفارس، فرهنگ و روزنامه نظامی علمیه و ادبیه بررسی شد. در بخش دوم این مجموعه با عنوان نخستین نشریه مدرسه ای، روزنامه های علمی و دانش مورد بررسی قرار گرفت. در بخش سوم نشریات مدرسه دارالفنون تبریز به همراه نشریه مدرس فارسی معرفی و مرور شده است و اکنون در بخش چهارم به بررسی مطبوعات عصر مظفری میپردازیم. ***
ادامه مطلب [ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 11:42 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() نشریات مدرسه دارالفنون تبریز محمد دشتی /الهام مرادی
اشاره: مجموعه مقالات مطبوعات آموزشی ایران ، سیاهه ای از تاریخ مفصل نشریاتی است که با شدت و ضعف، نگاهی به مدرسه و آموزش داشته اند. در بخش اول این مقاله پس از مروری کوتاه بر تاریخچه چاپ و نشر در ایران، نشریات کاغذ اخبار، زاهریرادی باهرا، روزنامه علمیه دولت علیه ایران، المنطبعه فی الفارس، فرهنگ و روزنامه نظامی علمیه و ادبیه بررسی شد. در بخش دوم این مجموعه با عنوان نخستین نشریه مدرسه ای، روزنامه های علمی و دانش مورد بررسی قرار گرفت. اکنون و در بخش سوم نشریات مدرسه دارالفنون تبریز به همراه نشریه مدرس فارسی معرفی و مرور شده است. با هم میخوانیم. ***
ادامه مطلب [ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 11:38 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() نخستین نشریه مدرسهای محمد دشتی /الهام مرادی
اشاره: مجموعه مقالات مطبوعات آموزشی ایران، سیاهه ای از تاریخ مفصل نشریاتی است که با شدت و ضعف، نگاه یا نیم نگاهی به مدرسه و آموزش داشتهاند. در بخش اول این مقاله پس از مروری کوتاه بر تاریخچه چاپ و نشر در ایران، نشریات کاغذ اخبار، زاهریرادی باهرا، روزنامه علمیه دولت علیه ایران، المنطبعه فی الفارس، فرهنگ و روزنامه نظامی علمیه و ادبیه بررسی شد. اکنون و در بخش دوم این مجموعه روزنامه های علمی و دانش مورد بررسی قرار می گیرد. باهم می خوانیم.
ادامه مطلب [ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 11:36 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() مطبوعات آموزشی ایران از آغاز تا کنون محمد دشتی / الهام مرادی
اشاره: این مجموعه مقاله سعی دارد به اختصار و کوتاه نگاهی به مطبوعات آموزشی در ایران داشته باشد - که البته عنوان مطبوعات آموزشی خود نیز شاید عنوانی رسا برای همه آنچه در این نوشته میآید نباشد ولی، تلاش شده است، به نوعی حلقه اتصالی بین محتوای این نشریات به لحاظ موضوعی باشد از سویی دیگر این نوشته کوتاه ادعای پژوهش و تحلیلی کامل و دقیق در این زمینه را ندارد بلکه این مختصر، سیاههای از تاریخ مفصل نشریاتی است که با شدت و ضعفهایی، نگاه یا نیم نگاهی به مدرسه و آموزش داشته اند، نویسندگان این مختصر، برای نوشتن تاریخ مجلات آموزشی ایران (در حوزه آموزش و پرورش) یعنی پیک و رشد، نگاهی اجمالی هم به تاریخ مطبوعات آموزشی ایران داشتهاند و بخشهای زیادی از این نوشته، بازآفرینی نوشته های محققان حوزه مطبوعات آموزشی و کودک و نوجوان مانند: سید فرید قاسمی، مرحوم منصور حسین زاده، سید علی کاشفی خوانساری و بهرهگیری از نوشتههای عزیزان صاحب قلم و سبک در این حوزه مانند: مرحوم استاد محیط طباطبایی، دکتر علی اکبر شعاری نژاد، مرحوم محمد صدر هاشمی، محمدهادی محمدی و زهره قایینی، فرامرز نعمت الهی و مناف یحیی پور است که، غنای کارهای انجام شده، دقت، حوصله و استناد آنان به متون معتبر ما را از انجام کاری مجدد و مستقل باز داشت. امید آنچه که با بضاعتی اندک فراهم آمده است، مورد توجه و قبول اهل نظر قرار گیرد و پژوهشگران و محققان تاریخ مطبوعات ایران با نظرات و راهنماییهای خود ما را در تدقیق و تکمیل این مجموعه یاری کنند. ***
ادامه مطلب [ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 11:31 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() آموزش سواد اطلاعاتی و تفکر انتقادی اشرف احدزاده
« آیا می توانیم برای انجام تحقیقات مان از منابع اینترنتی استفاده کنیم؟» این سوالی است که دانشجویان قبل از شروع تحقیق خود از اساتید مربوطه می پرسند. پاسخ به این سوال کار چندان سادهای نیست. اینکه به دانشجویان اجازه دهیم از اینترنت و وب سایتهای مختلف با کیفیتهای محتوایی متفاوت استفاده کنند بدون اینکه به آنها بگوییم ملزم به رعایت چه معیارها و استانداردهایی میباشند و یا اینکه اساس ارزیابی وب سایتها و محتوای آن ها چیست، یک چالش به شمار میآید. از سوی دیگر بازداشتن آنها از بهرهمندی از منابع اینترنتی، خود نیز چالشی دیگر است. در حقیقت دانشجویان با توسل به دلایل منطقی از جمله به روز بودن اطلاعات موجود در فضای وب، عدم محدودیت مکانی و زمانی در دسترسی به اطلاعات، موجود نبودن اطلاعات نوشتاری در کتابخانه دانشگاه ، عدم تجهیز دانشگاه به امکانات بانک اطلاعاتی آنلاین، منتشر نشدن برخی اطلاعات از سوی سازمان ها و بنگاه های دولتی و خصوصی و موجود بودن آنها دراینترنت و دلایل دیگر، گرایش خود را به استفاده از اینترنت برای امور آموزشی و پژوهشی نشان میدهند. دانشجویان نسل فعلی برخلاف نسلهای گذشته برای انجام پروژه ها و پژوهشهای دانشگاهی دیگر مجبور به مراجعه حضوری به کتابخانه ها نیستند و بیشتر به منابع پژوهشی آنلاین وابسته اند. آنها با اتصال به پایگاه های آنلاین اطلاعاتی دانشگاه و یا با تایپ واژگان کلیدی در موتورهای جستجوی اینترنتی به دریای بیکرانی از اطلاعات دست مییابند (Jones, Johnson-Yale, Millermaier & Perez, 2008). نتایج تحقیقات نشان می دهد که دانشجویان برای انجام تحقیقات دانشگاهی خود به طور فزایندهای به وب و اینترنت وابسته اند (Helms-Park, Radia, & Stapleton, 2007 ). این در حالی است که یافته های تحقیقات دیگری نشان می دهد که این گروه از دانشجویان از مهارت های تفکر انتقادی لازم جهت ارزیابی درستی، صحت، کامل بودن و اعتبار اطلاعات برخوردار نیستند (Kimsey & Cameron, 2005). به بیان دیگر دانشجویان، سواد اطلاعاتی مبتنی بر مهارت های تفکر انتقادی لازم برای موفقیت در قرن حاضر را ندارند. سواد اطلاعاتی مجموعه مهارت هایی است که شامل توانایی شناسایی درست منابع اطلاعاتی، دسترسی به آنها و همچنین توانایی استفاده هدفمند از آنها است. بر اساس تعریفی که انجمن کتابداری امریکا (1989) از سواد اطلاعاتی ارائه کرده است، کسی با سواد اطلاعاتی خوانده می شود که « بتواند زمانی را که به اطلاعات نیاز دارد تشخیص دهد و قادر به جایابی و استفاده موثر از اطلاعات مورد نیاز خود باشد». این تعریف تنها محدود به چگونگی بکارگیری منابع اطلاعاتی مکتوب موجود در کتابخانه ها و پایگاه های داده دانشگاهی و نیز مهارت های لازم برای استفاده از آن منابع است (Secker, Bden & Price, 2007 ). این در حالی است که محققان پیشنهاد می دهند که با پیدایش اینترنت، انفجار اطلاعات و گستردگی مسائل، سواد اطلاعاتی دیگر یک موضوع کتابخانه ای قلمداد نمی شود یعنی تنها به حوزه اطلاعات کتابخانه ای منحصر نمی باشد. (Rockman, 2004) از این رو بعدها سواد اطلاعاتی بطور گسترده تر شامل توانایی تحلیل انتقادی و انعکاس تردیدآمیز متون رسانه ای نیز شد (Brown, 2006). برای دانشجویانی که جهت کسب اطلاعات مورد نیاز خود با این شدت به دنیای وب وابسته اند، بسیار ضروری است که صاحب مهارت های سواد اطلاعاتی مبتنی بر تفکر انتقادی باشند. حجم وسیعی از اطلاعات در قالب های مختلف متنی، صوتی، تصویری و گرافیکی به شکل آنلاین فراهم است. در عین حال کمبود نظارت بر اطلاعات اینترنتی و پایین بودن سطح مهارت های سواد اطلاعاتی از نوع انتقادی، محیطی را برای دانشجویان فراهم می کند که می تواند به اقیانوسی از تهدیدات بدل شود. دانشجویان ملزم به آماده کردن خود برای شنا در این آب ها هستند و برای اینکه دانشجویانی با سواد اطلاعاتی و با قدرت استدلال و تفکر انتقادی داشته باشیم، باید امکاناتی را برای ارتقا سواد اطلاعاتی آنها فراهم آورد.
منابع:
Brown, J. D. (2006). Media literacy has potential to improve adolescents' health. Journal of Adolescent Health, 39, 459-460. Helms-Park, R., Radia, P., &Stapleton, P. (2007).A preliminary assessment of Google Scholar as a source of EAP students' research materials. Internet and Higher Education, 10, 65-76. Jones, S., Johnson-Yale, C., Millermaier, S., & Pérez, F. S. (2008). Academic work, the Internet, and U.S. college students. Internet and Higher Education, 11, 165-177. Kimsey, M. B., & Cameron, S. L. (2005). Teaching and assessing information literacy in a geography program. Journal of Geography, 104, 17-23. Rockman, I. F. (2004). Integrating information literacy into the higher education curriculum: Practical models for transformation. San Francisco: Jossey-Bass. Secker, J., Bden, D., & Price, G. (2007). The information literacy cookbook: Ingredients, recipes and tips for success. Oxford: Chandos.
[ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 11:23 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() تهرانیان و نظریه پارازیت در مقابل ارتباطدکتر هادی خانیکی
پرفسور مجید تهرانیان که در آستانه هفتاد و پنج سالگی(1391-1316) در آمریکا درگذشت، از معتبرترین و شاخص ترین نظریه پردازان و محققان ایرانی ارتباطات در عرصه بین الملل است. نام او در حوزه مطالعات ارتباطات و توسعه که از جمله بخش های جوان و جهان گیر و پردامنه ارتباطات است، برجسته و ماندگار است. او خود را متعلق به نسل دوم نظریه پردازانی میداند که با الهام از نظریه های وابستگی میان توسعه و توسعه نیافتگی نسبت به نقش رسانه ها برخورد انتقاد آمیزتری داشته اند. این نسل که اندیشمندانی چون اورت راجرز، هربرت شیلر، پائلو فریره و بلتان و مجید تهرانیان را دربر میگیرد، پس از نسل اول نظریه پردازان ارتباطات و توسعه قرار میگیرند. نسل اول بیشتر قائل به نقش خوش بینانه رسانه ها به عنوان محرک نوسازی بود و اندیشمندانی چون ویلبرشرام، دانیل لرنر، لوسین پای، دیوید مک کله لند، فردریک فرای و حتی اورت راجرز را شامل میشد. تهرانیان از آغاز تا فرجام مطالعاتش به رغم نوآوری های فراوان دارای ثبات اندیشه در کاربست مفهومی همه جانبه و غیرمادی از توسعه است و بر پایه همان مفهوم نو و غیر کلیشه ای نقش واقعی و موثر ارتباطات را در فرایند ها پی میگیرد. او در نخستین گام های سامان دهی به مطالعات توسعه و ارتباطات در ایران که در دهه 50 با تاسیس «پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران» و اجرای طرح «نقش رسانه ها در پشتیبانی توسعه ملی ایران» برداشت با نقد جامعه جدید صنعتی کوشید مفهوم توسعه را در درون فرهنگ های سنتی بجوید. به نظر او در آن دوران اگر بخواهیم طرحی نو برای توسعه در اندازیم باید تعریف آن را از دنیاهای انسانی آغاز کنیم که «صرف نظر از خوراک و پوشاک و مسکن به مسائل معنوی انسان نیز میپردازد.» از نظر تهرانیان جریان توسعه طبیعتا مستلزم افزایش ظرفیت تولیدی هست ولی این شرط لازم است و کافی نیست. در نهایت امر شکل استفاده از این ظرفیت تولیدی است که میتواند سطح و محتوای پیشرفت معنوی در جامعه ای را تعیین کند و این شکل، تابعی از نظام ارزشی هر جامعه است. به این ترتیب او نتیجه میگیرد که «آن راهبرد توسعه ای که اولویت را به گسترش ظرفیت های انسان و نهادی های اجتماعی بدهد، از راهبردی که پیشینگی را به توسعه ظرفیت های تولیدی میبخشید موثرتر و انسانی تر عمل میکند.» دکتر تهرانیان با این پیش فرض ها به تعبیر خود کوشید که «واژه توسعه ملی را در خارج از چارچوب مفاهیم مادی گرای وارداتی تعریف کند» و آن را مفهومی بداند که «به بالا رفتن ظرفیت های مادی و معنوی نظام ملی و رسیدن به سطوحی جدی از پیچیدگی، نظم و نوآوری منجر میشود.» او در آخرین آثار نظری اش نیز از همین مبنا و سوگیری دور نشده است. بیش از دو دهه بعد از آن تحقیقات، تعاریف جدید او از ارتباطات و توسعه باز همان حال و هوای نخستین را دارد. این رویکرد های واپسین او به توسعه و ارتباطات است: " ارتباطات و توسعه مفاهیمی بدون مرزهای دقیق و مشخص هستند، از این رو نیازمند آنند که برخی تعاریف علمی درباره آن ها ارائه شود. میتوان ارتباطات را به عنوان روند تبادل مفاهیم از طریق علایم گفتاری و غیرگفتاری در نظر گرفت که از طریق جهان بینی ها، فرهنگ ها، محتوا و مجاری ارتباطاتی تحقق مییابد". این تعریف با تمرکز بیشتر بر صورت بندی های ذهنی، نحوه بیان فرهنگی( گفتاری و دیداری)، محتوای پیام ها و هم چنین مجاری ارتباطی از ارتباطات نخستین (روابط بین افراد) تا گروه های ثانوی(سازمانی)، و سومین (باواسطه) با محور قرار دادن صرف رسانه ها به عنوان سخت افزار دور میشود. بنا به این تعریف نقش رسانه های کنونی با تمام اهمیت آن در چاچوب وسیع تر ارتباطات انسانی قرار میگیرد. تا کنون آثار و نوشته های پیشین در عرصه ارتباطات توسعه با نادیده انگاشتن شبکه های ارتباطی سازمانی و روابط میان فردی از جمله پیوندهای مهم و حیاتی نظیر شبکه های سنتی و مذهبی عمدتا نقش محوری در ارتباطات را بر رسانه ها متکی میکرده اند. در این رویکرد توسعه نیز به معنی فرایند ارتقای یک نظام اجتماعی جهت برآوردن نیازهای فزاینده عمومی و نیل به سطوح بالاتری از بهبود رفاه مادی و معنوی تعریف میشود. این تعریف تا حدی با مفهوم کلاسیک توسعه که آن را به صورت روندی جهانی، گریز ناپذیر و بطور کلی مثبت تلقی میکند، تفاوت دارد. مفهوم کلاسیک توسعه که بیشتر مبتنی بر مبانی تکامل زیستی است با بهره گیری از یک استعاره ارگانیک دلالت بر دستیابی فزاینده جامعه به سطوح بالاتری از تمایز و پیچیدگی و یکپارچگی و نظم دارد. این دسته از مفاهیم عمدتا بر افزایش فزاینده مجموعه ای از شاخص های اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی که کاربردهایی جهان شمول و عام دارند مبتنی است. بعضی از این شاخص ها درآمد سرانه، بهره وری صنعتی، شهر نشینی ، تعداد باسوادان، امید به زندگی، تعداد دستگاه تلویزیون در هر هزار نفر جمعیت و نظایر آن تعریف شده اند. تعریف پیشنهادی بدون آنکه سنجه کمی را رد کند، جهان شمولی این شاخص ها را بدون توجه به خصوصیات و شرایط خاص زیر سوال میبرد و عوامل تحقق توسعه را از مقوله های برون زا و سخت افزارانه به آگاهی های درون زا و نرم افزارانه در توسعه تغییر میدهد. این به آن سبب است که در بسیاری از کشورهای کم تر توسعه یافته، رشد سریع برخی از شاخص های توسعه مانند تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه اغلب موجب آلودگی محیط زیست، توزیع نابسامان و نادرست درآمد ها، و بروز ناهنجاری های شدید اجتماعی و روانی شده است. در واقع مطالعات اخیر توسعه به این رهیافت منجر شده است که به جای تاکید بیش از حد بر بازده های مادی باید بر ابعاد انسانی بیشتر تاکید کرد. از این رو در فرایند توسعه اگر عواملی مانند تعداد باسوادان، امید به زندگی، شاخص توزیع درآمد، میزان دسترسی به امکانات و تسهیلات بهداشتی و آموزشی در نظر گرفته شود، موقعیت و مرتبه توسعه ای کشورها در قیاس با طبقه بندی سنتی درآمدهای سرانه متفاوت خواهد بود. تهرانیان برای تببین این مفهوم توسعه و به تبع آن ارتباطات، مقوله های مخالف آن ها را تعریف میکند: خلاف مقوله ارتباطات ، مقوله سکوت و یا پارازیت است، درحالی که زوال را میتوان به عنوان مخالف توسعه در نظر گرفت. سکوت به طور اساسی بر دونوع ارتباطی و غیر ارتباطی است. زمانی که در عمل هیچ تماسی بین دو فرد، ملت، یا فرهنگ وجود ندارد، سکوت امری بدون معنی و مفهوم تلقی میشود، اما زمانی که سکوت به عنوان تلاشی آگاهانه جهت رساندن تایید، عدم تایید، یا نادیده گرفتن به کار میرود امری با مفهوم و معنی دار تلقی میشود. پارازیت را میتوان پدیده ای مشابه الکتریسیته ثابت در محیط دید که موجب اختلال در جریان معنی دار پیام ها میشود. زوال به معنای نزول ظرفیت یک نظام جهت برآوردن نیازهای مفروض و خاص است. زوال اقتصادی حاکی از نزول ظرفیت تولیدی و زوال اجتماعی و سیاسی حاکی از نزول ظرفیت یک نظام ملی برای پاسخگویی به نیازهای مفروض شهروندان آن است. زمانی که توقعات فزاینده به گونه قابل مشاهده ای از سطح درآمدهای فزاینده پیشی گیرد وضعی که در بسیاری از کشورهای کم تر توسعه یافته حاکم است ممکن است سرخوردگی، خشونت و سرکوب سیاسی به دنبال داشته باشد. سرکوب اغلب زمانی صورت میپذیرد که سطح تحرک سیاسی از نهادی های مشارکت سیاسی پیشی گرفته باشد. در چنین شرایطی، زوال سیاسی ممکن است به عنوان پیامد ناتوانی نظام سیاسی در هدایت توقعات عمومی به مجاری ارتباطات سیاسی و ایجاد وفاق جمعی تعریف شود. از آنجا که دموکراسی در دنیای امروز به صورت خواسته ای همگانی و فراگیر در آمده است، میتوان دستیابی به این خواسته را به طور اساسی در پارادایم ارتباطات و توسعه دنبال کرد. در واقع پارازیت ها و اختلالات شدید ارتباطی موجب کند شدن روند توسعه سیاسی و در نهایت انواع دیگر توسعه میشوند. به این سبب میتوان دموکراسی را به عنوان عامل پیوند دهنده مفاهیم ارتباطات و توسعه به کار برد. در این پارادایم تهرانیان سه نسبت میان ارتباطات و توسعه تعریف میکند: اول «توسعه ارتباطات» که میتواند به عنوان گسترش ظرفیت مجازی نظام ارتباطی قلمداد شود. دوم «توسعه به وسیله ارتباطات» به معنای بهکارگیری ظرفیت های ارتباطی در جهت ارائه خدمات اجتماعیی مانند آموزش از راه دور، پزشکی از راه دور، کتاب خانه از راه دور، بانکداری از راه دور، و غیره به همراه خدمات معمول و سنتی است. سوم «توسعه برای ارتباطات» که بر ارتباط مستقل از قدرت و متکی بر گفت و گو میان دولت و جامعه مدنی مبتنی است و مبنای تصمیم گیریهای عمومی را در توجه به عقلانیت ارتباطی به جای عقلانیت ابزاری میداند. برپایه نقش و سهم دموکراسی در تعریف ارائه شده توسط دکتر تهرانیان «ارتباطات توسعه» در برگیرنده گونه ای از ارتباطات است که افزایش سطح مردم سالاری اقتصادی یعنی اشتغال مولد، افزایش سطح مردم سالاری سیاسی یعنی دسترسی و مشارکت، افزایش سطح مردمسالاری اجتماعی یعنی گسترش فرصت ها و افزایش سطح مردم سالاری فرهنگی یعنی کثرت گرایی را هدف قرار داده باشد. تهرانیان به مسایل توسعه، ارتباطات و رسانه ها از همان سال های دور تا سال های آخر حیاتش که بیماری حاد افسردگی توان ارتباطی او را تحلیل برد، نگاهی فراسوی حوزه های محدود علمی داشت. در نگاه او ارتباطات در قالب فناوری ها و رسانه ها باقی نمی ماند و صورت های جدید و قدیم آن در کنار همدیگر معنا مییافت. سرزدن تهرانیان از ارتباطات به فرهنگ و جامعه و اقتصاد و تاریخ و نگاه از آن عرصه ها به ارتباطات، رهیافت ها و دستاورد های فراوان علمی و تجربی را به جا گذاشته است که هم چنان خواندنی و پرسش برانگیزند.
[ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 11:17 ] [ شاهین کارخانه ]
معرفی کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد شاهین کارخانه نامه به کودکی که هرگز زاده نشد (به ایتالیایی: Lettera a un bambino mai nato) رمانی به زبان ایتالیایی از اوریانا فالاچی، نویسنده و خبرنگار ایتالیایی است که در سال ۱۹۷۵ منتشر شد. این کتاب با زاویه دید اول شخص و در قالب نامهای از راوی داستان، یک زن جوان که گویا خود فالاچی است، با جنینی که در رحم خود باردار است نوشته شده که فرزند نازادهاش را از مصیبتهای دنیا و بیرحمی آن میآگاهاند. این کتاب تا ژانویه ۲۰۰۷ بیش از ۴ میلیون نسخه (بدون احتساب کپیها) فروش داستهاست. موضوعبه آنکه از تردید نمی هراسد به آنکه چراها را می جوید بی پروا از خستگی یا درد، یا مرگ . به آنکه معمای دادن یا دریغ کردن زندگی را فرا روی خود قرار می دهد این کتاب هدیه ای است از یک زن برای همهء زنان.
ترجمهاین کتاب نخستین بار در دوران پهلوی دوم با عنوان « به کودکی که هرگز زاده نشد» توسط مانی ارژنگی به فارسی ترجمه و توسط موسسه انتشارات امیر کبیر در ایران منتشر شد( شماره ثبت کتابخانه ملی : ۱۱۰۵-۳/۷/۳۶ ). دومین ترجمه کتاب با عنوان «نامه به کودکی که هرگز متولد نشد» توسط ویدا مشفق به فارسی ترجمه شد و انتشارات جاویدان آن را در سال ۱۳۵۵ منتشر کرد. در سال ۱۳۸۲ یغما گلرویی ترجمه چهارم این کتاب را انجام داد و انتشارات دارینوش آن را به چاپ رساند. منابع:
[ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 12:36 ] [ شاهین کارخانه ]
دسترسی به اطلاعات حق همه شهروندان استمحسن اسماعیلی«حقوق مطبوعات» موضوع همایشی بود که 12 و 13 اردیبهشت ماه امسال از سوی انجمن علمی دانشجویان رشته حقوق دانشگاه تهران و با همکاری روزنامه همشهری و برنامه توسعه سازمان ملل متحد برپا شد. در این همایش استادان و صاحبنظران به بررسی مسایل و مشکلات حقوقی مطبوعات ایران پرداختند. دکتر محسن اسماعیلی عضو حقوقدانان شورای نگهبان قانون اساسی طی سخنانی در این همایش «حق دسترسی آزاد همه شهروندان به اطلاعات "رابنیادیترین حقوق ملت و خبرنگاران دانست که با وجود تصریح در قانون اساسی و قانون مطبوعات تا کنون مغفول ماند ه و محقق نشده است. متن سخنان ایشان در ادامه از نظرتان میگذرد : ***
ادامه مطلب [ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 12:22 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() جرمهای
مطبوعاتی با گذشتن مدتهای تصریح شده در قانون از تاریخ ارتکاب یا اولین
اقدام تعقیبی، چنانچه منتهی به صدور حکم نشده باشند، مشمول مرور زمان
خواهند شد
تعقیب جرائم مطبوعاتی کی متوقف میشود؟بهمن کشاورز اشاره: آیا جرمهای مطبوعاتی مشمول مرور زمان میشوند؟ به تعبیر دیگر آیا قانونگذار مدت مشخصی را برای پیگیری جرائم مطبوعاتی مشخص کرده که پس از انقضای آن تعقیب موضوع متوقف خواهد شد؟ بهمن کشاورز از وکلای برجسته کشور و رئیس اتحادیه سراسری کانونهای وکلای دادگستری ایران (اسکودا) طی سخنانی در همایش«حقوق مطبوعات» به این سئوال پاسخ داده است که در ادامه با هم میخوانیم.
ادامه مطلب [ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 12:14 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() گفتوگو با کامبیز نوروزی
سبا محسنی نژاد- فلسفه تدوین قوانین و مقررات حقوقی درهمه ابعاد زندگی انسان به تنظیم روابط و حفظ نظم اجتماعی برمیگردد. امروزه رسانهها نیز به عنوان یکی از مقتضیات زندگی اجتماعی ازچنان گستردگی و دامنه فعالیتی برخوردارند که همانند جامعه نیازمند تدوین قوانین و مقرراتی برای کنترل روابط و ایجاد نظم در فعالیتهای خود هستند. این قوانین و مقررات که با عنوان حقوق رسانه شناخته میشود، دانشی است که نیاز به شناخت و تاملی ویژه دارد. از این رو در گفت و گویی با کامبیر نوروزی، حقوقدان فعال در عرصه مطبوعات به موضوع حقوق رسانه، اقتضاعات و مبانی آن پرداختهایم که آن را در ادامه میخوانید. ***
ادامه مطلب [ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 12:9 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() پارادایمهای اخلاق رسانهای حمید عابدی
رسانه، در دهههای اخیر و بهویژه از سالهای بعد از جنگ جهانی دوم، به یکی از کلیدیترین مفاهیم در زندگی انسان مدرن تبدیل شده است؛ به طوری که هر یک از ما در طول روز ناگزیر به مواجهۀ گزینشی یا ناخودآگاه با انبوه پیامهایی هستیم که از رسانههای مختلف منتشر میشوند، و زندگی روزمرۀ ما به شکل تنگاتنگی با رسانهها و پیامهای آنها گره خورده است. پیچیدگی روزافزون تکنولوژیهای ارتباطی، گستردگی حوزۀ عمل و دربرگیری بالای آنها در داخل و خارج از مرزهای قانونی کشورها، کار در رسانهها را به یکی از حساسترین و تأثیرگذارترین مشاغل در دنیای مدرن تبدیل کرده و لزوم تدوین اصول و چارچوبهای اخلاقی را برای فعالیت در این حوزه بیش از پیش روشن کرده است، به گونهای که بحث «اخلاق رسانهای» به یکی از شاخههای مهم اخلاق کاربردی در کنار تخصصهای دیگری چون پزشکی، حقوق، تجارت، مهندسی و... تبدیل شده است. در این مقاله اشارۀ مختصری به تعریف، تاریخچه و تغییر و تحولات صورتگرفته در روند شکلگیری اصول اخلاق رسانهای خواهیم داشت.
ادامه مطلب [ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 11:53 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() قانون جرائم رایانهای در ایران گفتوگو با دکتر حسنعلی موذن زادگان
سبا محسنینژاد- در طول تاریخ به موازات پیشرفت های تکنولوژیک قوانین و مقررات ویژه ای نیز شکل گرفته است تا نحوه استفاده از ابزارها و تکنولوژی ها و چگونگی نظارت و کنترل بر آنها نیز مشخص شود.. وسایل ارتباط جمعی نیز از این قاعده مستثنا نیستند. با انتشار نخستین روزنامه های جهان اولین قوانین مطبوعاتی نگاشته شد و در کنار آن جرائم و مجازات هایی برای تخطی کنندگان از این قوانین تعیین شد. حالا با افزایش و گسترش روز افزون اینترنت و فضای مجازی، قوانین و مقررات حقوقی ویژه ای با عنوان قوانین فضای مجازی و سایبر تعریف شده است که به دنبال ایجاد سازو کارهای مناسب برای نظارت و پیشگیری از وقوع جرائم رایانهای است. در همین زمینه با دکتر «حسنعلی موذن زادگان» عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی و از اعضای کانون وکلا سلسله گفت و گوهایی درباره جرائم رایانه و سایبر انجام داده ایم که بخش نخست آن از نظرتان می گذرد.
ادامه مطلب [ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 11:51 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() اخلاق جهانی روزنامه نگاریاستفن وارد - ترجمه رضا دستجردی
اشاره: آنچه در مقاله حاضر مورد بررسی قرار خواهد گرفت مفاهیمی از این قرار است: ¨ چیستی اخلاق جهانی روزنامه نگاری ¨ موضوع رسانه جهانی ¨ چرا اخلاق جهانی؟ ¨ مخاطب جدید در برابر اخلاق جهانی روزنامه نگاری ¨ عناصر اخلاق جهانی روزنامه نگاری ¨ تفاوت های اخلاق جهانی *** اخلاق جهانی روزنامه نگاری چیست؟ اخلاق جهانی روزنامه نگاری به دنبال بنای مجموعه ای جامع از اصول و استانداردها به منظور پیشبرد روزنامه نگاری در عصر رسانه های خبری جهانی است. امروزه اشکال جدید ارتباطی در حال تغییر ساختار روزنامه نگاری است که زمانی در ابعاد محدود محلی، منطقه ای یا ملی جریان داشت. اکنون رسانه های خبری از فناوری های جدید ارتباطی جهت گردآوری متن، فیلم و تصاویر با سرعتی بی سابقه از سراسر جهان و در سطوح گوناگون بهره می گیرند. همین فناوری ها این امکان را برای روزنامه نگاران فراهم کرده اند که اطلاعات را برای مخاطبان خود در سراسر جهان منتشر کنند. با وجود این روندهای جهانی، اکثر سازمان ها یا انجمن های روزنامه نگاری در کشورهای مختلف قواعد و اصول اخلاقی روزنامه نگاری خاص خود را دارند. انجمن های بین المللی روزنامه نگاری نیز وجود دارند اما آن ها نیز مجموعه اصول اخلاقی مختص به خود را تدوین کرده اند. در حال حاضر یک مجموعه اصول اخلاقی مشترک وجود ندارد که مورد قبول همه سازمان ها و انجمن های روزنامه نگاری جهان باشد. موضوع رسانه جهانی دست کم از دهه 1970میلادی بحث بر سر اخلاق رسانه ای جهانی بخشی از تلاش های بحث برانگیز در جهت استقرار یک «نظم نوین جهانی اطلاعاتی» بوده است. این حرکت ها بحث های مختلفی را در بر می گیرند؛ به طور مثال توزیع برابر فناوری کامپیوتر در سطح جهان یکی از این مباحث بوده است. کشورهای در حال توسعه و برخی آژانس های سازمان ملل مانند یونسکو رهبری این حرکت ها را در دست داشته اند، حرکت هایی که در اواخر دهه 1900، با مخالفت دولت و سازمان های خبری ایالات متحده و بریتانیا مواجه شدند. ترس این دولت ها از این بود که کشورهای غیر دموکراتیک جهان از اخلاق رسانه ای جهانی در جهت توجیه محدودیت های آزادی بیان و مطبوعات خود استفاده کنند. با این همه، رویای تنظیم مجموعه اصول اخلاق رسانه ای جهانی هنوز هم پابرجاست. چرا اخلاق جهانی؟ برای پاسخ به این پرسش، حداقل به دو دلیل می توان اشاره داشت:
دلایل مذکور ریشه در این واقعیت دارند که امروزه رسانه های خبری در یک جامعه جهانی اساساً کثرت گرا سیر می کنند که تاثیر گزارش ها و اخبارشان، چه خوب و چه بد، می تواند بسیار زیاد باشد. اخبار و گزارش های خبری از طریق رسانه هایی چون ماهواره یا اینترنت، در سراسر جهان به دست مردم می رسند و بر اقدامات دولت ها، نظامیان، دفاتر حقوق بشر و گروه های نژادی تاثیر می گذارند. امروزه در جهانی که رسانه های خبری مذهب ها، آیین ها و نژادهای گوناگون را در کنار هم قرار می دهند، آن چه بیش از پیش ضرورت دارد یک اخلاق جهانی مسئول و پاسخگو است. یکی از وظایف اصلی در این حیطه، گزارش رخدادها و تحولات به گونه ای است که این کثرت گرایی موجود در دیدگاه ها را منعکس کند. در این صورت روزنامه نگاری به گروه های مختلف کمک می کند تا یکدیگر را بهتر درک کنند. گزارش ها باید از طرفی، دقیق، متوازن و متنوع باشند تا بتوان آن ها را از منظر بین المللی مورد قضاوت قرار داد. روزنامه نگاری جانبدارانه که در آن اصول واقع بینی و بی طرفی نقض شده باشد نشان از گسست ارتباطات جهانی تنگاتنگی است که در آن تمامی اجزا و عناصر به شدت به یکدیگر وابسته اند. مثلاً در صورت عدم گزارش صحیح یک رخداد، مخاطبین اخبار در آمریکای شمالی نمی توانند دلایل خشونت در خاورمیانه یا قحطی در آفریقا را درک کنند. گزارش های جانب دارانه حتی می توانند محرک درگیری و اختلاف گروه های قومی مختلف با یکدیگر نیز باشند. همچنین ممکن است رسانه های خبری که گرایش های افراطی ملی گرایانه دارند، مسبب جنگ های داخلی و حتی خارجی شوند. آن چه که امروزه، کمبود آن بیش از پیش احساس می شود، روزنامه نگاری با چشم اندازی جهانی است که در جهت کمک به شهروندان برای درک مشکلات و معضلات فراگیری چون فقر، تخریب محیط زیست، نابرابری های تکنولوژیک و بی ثباتی های سیاسی کوشش نماید. مخاطب جدید در برابر اخلاق جهانی روزنامه نگاری گستره مخاطبان روزنامه نگاری مدرن از بدو آغاز آن در قرن هفدهم، به تدریج در میان گروه های گوناگون و طبقات اجتماعی مختلف بسیار بسط یافته است. این اصل که روزنامه نگاری وسیله ای است در راستای «خدمت به منافع عمومی» در میان طبقات اجتماعی مختلف به طور ضمنی پذیرفته و تایید شده است. اصول دیگری مثل واقع بینی، بی طرفی و استقلال نظر در تهیه خبر با توجه به نوع مخاطب مشخص می شوند. در این رابطه، بی طرفی در تهیه و آماده سازی خبر به معنی بی طرف بودن در پوشش رخدادهای خبری گروه های رقیب جامعه است، اما ضرورتاً به معنای بی طرف بودن در مورد گروه های مخالف خارج از مرزهای ملی نیست. اخلاق جهانی روزنامه نگاری را می توان نوعی از اخلاق روزنامه نگاری دانست که در آن «عموم» به شهروندان جهانی اتلاق می شود و نیز اصول اخلاقی واقع بینی، توازن و استقلال از منظر بین المللی مورد تفسیر قرار می گیرند. عناصر اخلاق جهانی روزنامه نگاری رشد و گسترش اخلاق جهانی روزنامه نگاری، مستلزم تکالیف پیش روست: ¨ الزامات مفهومی بنیان های فلسفی نوین برای اخلاق جهانی که شامل موارد زیر است:
¨ الزامات پژوهشی تحقیق بیشتر در مورد وضعیت و شرایط روزنامه نگاری در عصر جهانی شدن:
¨ الزامات اجرایی اجرای استانداردهای جهانی:
تفاوت های اخلاق جهانی عناصر مفهومی اخلاق حهانی روزنامه نگاری را می توان به سه بخش تقسیم کرد:
روزنامه نگاران باید خود را کارگزارانی در خدمت جامعه جهانی بدانند. هدف اقدامات جمعی روزنامه نگاران بنای یک جامعه اطلاعاتی گسترده و مقاوم در ابعاد جهانی است که انحرافات حاکمان ستمگر، نقض حقوق بشر و اطلاع رسانی جانبدارانه را به چالش می کشد.
وفاداری اصلی روزنامه نگار جهانی به تامین نیازهای اطلاعاتی شهروندان جهانی است. روزنامه نگاران هیچ گاه نباید خود را وابسته به دسته و گروه، منطقه یا حتی کشور خاصی بدانند. چارچوب کاری روزنامه نگار در اینجا فرای مرزهای منطقه ای و ملی قرار می گیرد.
روزنامه نگار جهانی، حوادث و رخدادها را از منظری بین المللی می بیند و آن ها را در قالبی جهانی ارائه می کند. روزنامه نگاری باید تلاش خود را برای مقابله با نژاد پرستی یا ملی گرایی افراطی به کار بندد. از منظر روزنامه نگاری جهانی عینی گرایی محور اطلاع رسانی بی طرفانه قرار می گیرد. در این راستا روزنامه نگار جهانی باید دید خود به مسائل را فراتر از مرزهای ملی قرار دهد و در مورد کشور خود بی طرفی را زیر پا نگذارد. یک گزارش برای آنکه واقع بینانه، دقیق و متوازن باشد، باید دیدگاه های میان فرهنگی داشته باشد. به علاوه، خواست روزنامه نگاری جهانی از روزنامه نگاران آن است که در زمینه نحوه قالب بندی چشم اندازهای عمومی و جهانی رخدادهای عمده و نحوه تنظیم برنامه های خبری بین المللی کنجکاوتر باشند. در حقیقت، هدف باید تسهیل اندیشه های معقول و قابل قبول در حوزه عام جهانی باشد. اخلاق جهانی روزنامه نگاری باید پا را فراتر از سخن گفتن در مورد برادری انسان ها و سخاوتمندی برای بشریت بگذراد. در این رابطه باید دست به «عمل» زد. اخلاق جهانی روزنامه نگاری باید به دقت نشان دهد که چگونه ایده های جدید خود را می تواند به تن هنجارهای موجود بپوشاند. روزنامه نگاران چه تعهدی در برابر شهروندی که ممکن است بسیار دورتر از آن ها زندگی کند، دارند؟ روزنامه نگاران جهانی چگونه می توانند دیدگاه های طرفدارانه و بی طرفانه خود را با هم ترکیب کنند. آن ها چطور می توانند در جهت حفظ ارزش های جهانی و اقدام بی طرفانه قدم بردارند؟ آنچه مشخص است این که، ترغیب روزنامه نگاران برای اخلاقی عمل کردن به تنهایی کافی نیست؛ در این راستا باید حمایت های نهادی نیز صورت پذیرد تا ارزش های جهانی به فضای تحریریه ها وارد شود. منبع: http://www.journalismethics.ca/global_journalism_ethics/index.htm
[ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 11:48 ] [ شاهین کارخانه ]
[ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 11:36 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() تعامل سینما با ادبیاتگزارشی از نشست سخن ماه "کانون ادبیات ایران"
زهرا سخی- "اقتباس" مفهومی است که سعی دارد اشتراکات میان سینما و ادبیات را مورد بررسی قرار دهد. در یک نگاه کلی، سینما و ادبیات هر دو شکلهایی از بازنمایی واقعیتاند. این موضوع که واقعیت را چگونه میتوان بازنمایی کرد مسئلهی اصلی ادبیات داستانی و سینما است. اما فیلم اساساً ماهیت بصری و دیداری دارد به همین سبب با تئاتر و عکاسی و نقاشی پیوندی نزدیک دارد و ادبیات ماهیتی نوشتاری را با خود به یدک می کشد. بنابراین چگونه می توان میان این دو حوزه پلی ایجاد کرد؟ آیا این دو شکل هنری را میتوان به یکدیگر تبدیل کرد؟ چه نسبتی میان این دو حوزه وجود دارد؟ "دکتر حسین پاینده"، "دکتر مجید حسینی زا" و "زاون قوکاسیان" این مسئله را از زوایای مختلف مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهند ... ***
ادامه مطلب [ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 11:30 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() نقش رسانهها در انتقال ارزشهاوپدیده شکاف هنجاری و ارزشی نسلهامنصور ساعی
چکیده: رسانهها به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی کارکرد انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی و ارزشهای جوامع را برعهده دارند. در عصر کنونی با توجه به نقش بارز آنها در جامعه و اطلاع رسانی پیرامون موضوعات اجتماعی،سیاسی، فرهنگی و... سعی میکنند الگوهای نوینی را به جوامع وارد کنند تا جایگزین فرهنگها و ارزشها و الگوهای سنتی شوند. در این رهگذر رسانهها به عنوان عاملان تغییر و تحول در ارزشها و هنجارها مطرح هستند، بهطوریکه سنتها را به مبارزه میطلبند و به صورت یک عامل مؤثر در دگرگونی نگرشها و رفتارهای نسل جدید عمل میکنند. همین امر می تواند منجر به شکاف نسلی و عدم انتقال تجربیات نسل گذشته به نسل فعلی شود. نسل فعلی، هر آنچه را که از رسانه میخواند، میشنود و می بیند، ملاک نگرش، عمل و رفتار خود قرار میدهد. در دوران کنونی نقش نهادهای اجتماعی همانند خانواده، مدرسه و همسالان در اجتماعی کردن نسلها تضعیف و در مقابل روز به روز بر اهمیت و نقش رسانهها افزوده میشود. این مقاله با توجه به دادههای نظری و نظر صاحب نظران به تبیین موضوع شکاف نسلی از طریق رسانهها و نقش این دستگاهها در انتقال ارزشها و معیارهای نو به جوامع میپردازد.
ادامه مطلب [ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱ ] [ 11:20 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() تاریخ اجتماعی رسانهها از گوتنبرگ تا اینترنتکتاب
«تاریخ اجتماعی رسانهها؛ از گوتنبرگ تا اینترنت» نوشته ایسا بریگز و پیتر
بِرک و ترجمه دکتر حسن نمکدوست تهرانی توسط انتشارات همشهری منتشر شد.
در مقدمه مترجم درباره این کتاب، آمده است: «کتاب، دوران آغاز مدرن و اختراع حروف متحرک چاپی و انتشار کتابهای چاپی تا پیدایش روزنامه، پست، تلگراف، عکاسی، سینما، تلفن، رادیو، تلویزیون، ماهواره و اینترنت را در بر میگیرد؛ رسانههایی که درون مرزهای جغرافیایی و در تعامل با جامعه بلافصل خود متولد شدهاند و در وهله نخست باید در چنین بستری مطالعه شوند، به سرعت مرزها را در مینوردند و خصلت و کارکردی جهانی مییابند. رویکرد فراگیر نویسندگان کتاب به مفهوم وسایل ارتباطی، حملونقل را هم شامل میشود و از همین رو کنش متقابل انسانها و جامعهها با راهها، راهآهنها و آبراههها و وسایلی همچون کالسکه، قطار، دوچرخه، بالن، کشتی، هواپیما، اتومبیل، زیردریایی و موشک نیز در کتاب کاویده شده است.» این کتاب در 657 صفحه و با قیمت 15000 تومان منتشر شده است.
فهرست:
مقدمه مترجم برقراری ارتباط مختص انسان نیست و موجودات دیگر کم و بیش به شیوهها و شکلهای گوناگون با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، اما انسان را به دو دلیل «موجود ارتباطگر» دانستهاند: نخست، تنوع بیپایان شکلهای ارتباطی. افزون بر کاربرد زبان و بهرهگیری از نظام نمادها، که برخی اندیشمندان، فرهنگ را به آن معنا میکنند و حیات جامعهها را بی آن میسر نمیدانند، هرکنش انسان در بردارنده پیام و معنایی و دارای وجهی ارتباطی نیز هست؛ از بستن یک پنجره تا مشتی گره کرده و از بنا کردن تختجمشید تا ساخت یک رایانه. دوم، تنها انسان است که میتواند یک کنش ارتباطی واحد را، بسته به موقعیتها و بافتهای مختلف، به شکلهای گوناگون معنا و تفسیر کند. خندخند، شکرخند، نیشخند، پوزخند، تلخند، زهرخند و ... نشاندهندۀ تفسیرها و تأویلهای گوناگون از یک کنش ارتباطی یعنی خندیدن هستند. اما دلیل سومی نیز وجود دارد. انسان یگانه موجودی است که از رسانهها برای برقراری ارتباط، در مقیاسهای محلی، ملی و جهانی، بهره میگیرد، چندان که تاریخ نوین جامعهها و تمدن انسانی را بههیچوجه نمیتوان بدون حضور رسانهها درک و فهم کرد. جذابیت و شورانگیزی کتاب حاضر نیز از همین روست. ایسا بریگز و پیتر بِرک، دو مورخ سرشناسِ رسانهها، در کتاب خود به روشنی و دقت تمام نشان میدهند که رسانهها درهمآمیخته و سرشته وجوه گوناگون حیات اجتماعیاند، چندان که دگرگونی این، بدون تحول آن و فهم یکی بدون شناخت دیگری امکانپذیر نیست. شیرینی کتاب وجه دیگری هم دارد. داستان رسانهها، از هر دو منظر اجتماعی و فنشناختی، بیانگر تلاش انسانها برای کسب آگاهی بیشتر و به اشتراک گذاشتن آن نیز هست. همین تلاش است که راه را برای گشایش فضای ارتباطی و افزایش فرصتهای رسانهای هموار میکند و به رسانهها امکان میدهد به گسترش آزادی اندیشه و بیان و پیشرفت جامعهها یاری برسانند. نویسندگان کتاب چندبار به این موضوع میپردازند که توسعه رسانهها کهنهاندیشان را بر سر یک دوراهی گرفتار میکند: نه میتوان مانع توسعۀ رسانهها شد و نه این ممانعت سودی در پی دارد. در واقع، هر مانعی جامعه را آگاه میکند که چیزی برای خواندن، دیدن و شنیدن وجود دارد و همین آگاهی، خود منشاء جستوجو و کشف ایدهها و اندیشههای تازه میشود. کتاب، دوران آغاز مدرن و اختراع حروف متحرک چاپی و انتشار کتابهای چاپی تا پیدایش روزنامه، پست، تلگراف، عکاسی، سینما، تلفن، رادیو، تلویزیون، ماهواره و اینترنت را در بر میگیرد؛ رسانههایی که درون مرزهای جغرافیایی و در تعامل با جامعه بلافصل خود متولد شدهاند و در وهله نخست باید در چنین بستری مطالعه شوند، به سرعت مرزها را در مینوردند و خصلت و کارکردی جهانی مییابند. رویکرد فراگیر نویسندگان کتاب به مفهوم وسایل ارتباطی، حملونقل را هم شامل میشود و از همین رو کنش متقابل انسانها و جامعهها با راهها، راهآهنها و آبراههها و وسایلی همچون کالسکه، قطار، دوچرخه، بالن، کشتی، هواپیما، اتومبیل، زیردریایی و موشک نیز درکتاب کاویده شده است. تاریخ اجتماعی رسانهها در واقع تاریخ مردمی رسانهها نیز هست. نکته قابل تأمل در این تأکید، مقایسه پدیداریِ رسانهها در غرب با کشورهایی مانند کشور ماست. در جهان غرب، دستکم در 300 سال گذشته، رسانهها را، اغلب، مردم متولد کردهاند و لاجرم رسانهها به لحاظ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در پیوند تنگاتنگ با زندگی مردمان، و نه صرفاً وابسته به دولت، بودهاند. اگر مشارکتی بوده است، و نیز منازعهای، میتوان نقش دولت و مردم ـدانشمند، سرمایهگذار، پیامآفرین یا مخاطبـ را تؤامان دید، اما در کشورهایی همانند کشور ما به طور معمول دولت، واردکننده، مالک، مدیر و پیامآفرین اصلی رسانهها بوده و اجازه مشارکت در تولید محتوا و مصرف رسانهها را به مردم داده و یا از آنها ستانده است. توجه به همین تفاوت تا حدودی توضیح میدهد که چرا رسانهها در کشور ما نقش اجتماعی خود را چنان که باید ایفا نمیکنند. درباره ترجمه کتاب اشاره به چند نکته اهمیت دارد: گرچه نام اینکتاب در اصل «تاریخ اجتماعی رسانهها»ست، اما در آن، جز چند اشارۀ گذرا، توجهی به تاریخ رسانهها در شرق نشده است. از همین رو مترجم بهتر میدانست که عنوان فارسی آن را «تاریخ اجتماعی رسانهها در غرب» در نظر بگیرد و فقط به دلیل رعایت امانت بهعنوان مورد نظر نویسندگان کتاب وفادار ماند. ترجمه کتاب براساس ویراست دوم آن (سال 2005) آماده چاپ بود که ویراست سوم «تاریخ اجتماعی رسانهها» منتشر شد (2009 و توزیع 2010). در ویراست جدید، دو فصل چهارم و هشتم کتاب بهکلی بازنویسی شده و فصلهای پنجم، ششم و هفتم نیز تغییراتی یافتهاند. از همین رو مترجم فصلهای چهارم و هشتم را بار دیگر ترجمه کرد تا تازهترین افزودههای نویسندگان نیز در اختیار علاقهمندان قرار گیرد، به خصوصکه قرار است دانشجویان ارتباطات بیشترین بهره را از کتاب بگیرند. البته کوشش مترجم آن بود که موضوعهای درخور توجه ویراست دوم را که در سومین ویراست حذف شدهاند در توضیحهای آخر کتاب بگنجاند. تغییرها در سه فصل دیگر بنیادی نبودند. به همین دلیل از بازترجمه فصول پنجم، ششم و هفتم صرفنظر شد، اما تلاش شد برخی نکتههای تازه این سه فصل به آخر کتاب منتقل شوند. بنابراین نسخه فارسیِ موجود در حقیقت آمیزهای از دو ویراست دوم و سوم کتاب «تاریخ اجتماعی رسانهها»ست. وظیفه خود میدانم از انتشارات همشهری که با وجود آماده بودن ترجمه ویراست دوم، از انتشار آن خودداری و فرایند فنی کار را تکرار کرد، سپاسگزاری کنم. کتاب دورۀ تاریخیِ طولانی را در برگرفته و در آن به رسانهها و موضوعهای گوناگون با ایجاز و فشردگی پرداخته شده است. رعایت ایجاز گاه سبب شده که در برخی موارد، جملهها و عبارتهای نویسندگان منفصل به نظر برسند، به همین دلیل مترجم کوشیده است با بهکار بردن واژهها، عبارتها و جملهها و یا تقطیعها و سجاوندیهایی فهم متن را برای مخاطب فارسیزبان آسان کند. این فرازها اندک هستند، اما وجود دارند و مسؤولیت درستیشان برعهده مترجم است. همچنین روندها، رویدادها، موضوعها و نامهای مطرح در کتاب، بهطور معمول برای مردم آن دیار آشنایند، اما شماری از آنها برای مخاطبان ایرانی ناآشنا هستند یا کمتر آشنا. عکسها و پینوشتهای فراوان و مفصل کتاب برای برطرف کردن این کاستی به ترجمه افزوده شدهاند. «فرهنگ مصاحب» و «دانشنامه ایران» از جمله منابعی بودهاند که مترجم برای نگارش توضیحهای پایان کتاب به آنها مراجعه کردهاست، اما بیشترین سهم، از آنِ اینترنت است؛ رسانه رسانهها که کماکان در کار شگفتزده کردن انسانهاست. در ترجمۀ این کتاب از دانش عمیق و تجربۀ آقایان عبدالحسین آذرنگ و محمد قائد بهره گرفتهام. مهمتر اینکه انجام کار بدون راهنماییها و دقتنظرهای فراوان خانم شهرزاد مشاور و آقایان مسعود خرسند، برمک بهرهمند و یونس شکرخواه میسر نبود. تولید فرهنگی کتاب را آقای آرش آذرنگ و تولید فنی کتاب را خانم اعظم فراهانی برعهده داشتند. خانم طاهره رحیمی و آقایان امین خرمی و علیرضا کتابدار نیز در بخشهای مختلف مترجم را یاری دادهاند. از همه این دوستان صمیمانه سپاسگزارم. البته نقصانهای کار، طبعاً برعهده مترجم است. و نکتۀ آخر. کتاب حاضر میتواند تحول تؤامان رسانهها و جامعهها در غرب را تا حدود زیادی برای دانشجویان و دانشپژوهان ارتباطات و رسانههای کشورمان روشن و نبود منبعی دست اول و روزآمد را در این زمینه جبران کند، اما گام بلند و البته دشوار در این عرصه، نگارش تاریخ اجتماعی رسانههای ایران است. امید آنکه گروهی از دانشپژوهان جوان، نوآور و کوشا در حوزۀ ارتباطات و رسانهها به نوشتن چنین تاریخی همت بگمارند. پیش از این، گزارش نشست بررسی کتاب را نیز منتشر کردیم که در لینک زیر -که متعلق به پست آذر ماه وبلاگ است- قابل مشاهده است:
[ یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۱ ] [ 16:7 ] [ شاهین کارخانه ]
![]() مبانی جامعهشناسی ارتباطات رینر شوتس ایشل
در یکی از شب های سرد زمستان آقا و خانم اشمیت در یکی از رستوران های شهر بوخوم نشسته اند و میخواهند غذا سفارش دهند، خانم اشمیت به همسرش میگوید «به کباب ها نگاه کن، خوشمزه به نظر میآإیند.» و آقای اشمیت بی اعتنا پاسخ میدهد : «نه، تو که میدانی من به این چیزها علاقه ندارم. من همان سینه اردک را ترجیح میدهم». گفت و گوی کوتاه و تکراری ای که در فضای نیمه رسمی رستوران میان یک زوج رخ میدهد شاید ساده ترین شکل چیزی باشد که ما انسان ها از آن با عنوان «ارتباط»(communication) یاد میکنیم، وضعیتی از امور که در آن یک انسان از فضای بسته و مونادگونه خویشتن خویش گامی به فراسو میگذارد و میکوشد با یک «دیگری» ربط یابد. گستردگی ارتباطات در عصری که ما در آن زندگی میکنیم با زمان های گذشته قابل مقایسه نیست، حتی این وضعیت با ده یا پانزده سال پیش از این نیز سنجش پذیر نیست، تا جایی که سخن گفتن از جامعه جدید با عنوان جامعه رسانه ای یا جامعه ارتباطی یا اطلاعاتی امری آشنا و بدیهی مینماید. این امر نه تنها به گسترش شبکه های اجتماعی مجازی در اینترنت یا افزایش تعداد تلفن های همراه در دست همگان که به اهمیت و تاثیر رسانه های جمعی در زندگی فردی و جمعی انسان ها ارتباط دارد. تاثیر رسانه ها صرفا سطحی، آن هم رد سطح جهانی نیست، بلکه آن ها تاثیرات عمیقی بر مناسبات اجتماعی و روابط انسانی نیز داشته اند. هیچکس تاثیر رسانه ها و نقش آن ها در روند فروپاشی کشورهای سوسیالیستی سابق را نمی تواند انکار کند. امروزه کسب مهارت ارتباطی و توانایی نقش بازی کردن از شرط های بسیار مهم گذشتن از سد گزینش و کسب موفقیت در بسیاری از شغل هاست. مسئله فقط توانایی زبانی نیست، بلک کسب مهارت و آشنایی با نظام های ارتباطی مهم دیگر نیز اهمیت دارد. زیرا مهارت های ارتباطی تنها به مهارت های زبانی محدود نمی شود، بلکه همچنین شامل مهارت داشتن در نظام های نشانه ای و ارتباطی دیگر به منظور اجرای صحیح نیز میشود. منظور از اجرای صحیح در واقع، رفتار مناسب با تعلقات گروهی یا شیوه های خاص زندگی است. چرا که استفاده از مدهای لباس، پوشیدن لباس مناسب و داشتن ظاهری آراسته زمینه را برای برقراری ارتباط فراهم میکند. ما میگوییم، میشنویم، مینویسیم، میخوانیم ،تلویزیون تماشا میکنیم، موسیقی گوش میکنیم و در یک کنسرت شیفته اجرایی عالی میشویم، پس ما کی و کجا در زندگی روزمره فارغ از ارتباط هستیم؟ جامعه شناسی ارتباطات به عنوان یکی از مهم ترین شاخه های دانش جامعه شناسی میکوشد با نگاهی عالمانه و دقیق ابعاد گوناگون ارتباطات انسانی در بستر جامعه را مورد کنکاش و واکاوی قرار دهد. با رشد و گسترش ارتباطات و شیوه های ارتباطاتی، ادبیات این شاخه نیز متحول شده و نظریه های نوینی برای تبیین و توضیح مناسبات انسانی به وجود آمده است. کتاب «مبانی جامعه شناسی ارتباطات» نوشته رینر شوتس ایشل یکی از برجستگان این حوزه به زبان آلمانی است که جلد نخستش در سال 2005 به چاپ رسیده و به تازگی(1391) توسط کرامت الله راسخ ترجمه و به همت نشر نی منتشر گردیده است. فصل های کتاب، به عنوان کتاب درسی برای یک نیم سال تحصیلی، در شانزده فصل تدوین شده است. تمام فصل ها با هدف و به سمت پاسخ گویی به یک پرسش اساسی اند: چگونه ارتباط میان انسان ها ممکن است؟ این پرسش به سوال بنیادین دیگری در حوزه جامعه شناسی به طور عام، یعنی پرسش از نظم اجتماعی میانجامد. جامعه شناسی ارتبطات از دستاوردهای علمی حوزه های دیگر استفاده میکند. به طور مشخص، تحول نظری در عرصه فلسفه زبان و زبان شناسی و در پی آن، نظریه های معناشناسی و نشانه شناسی، نظریه های اطلاعات، و بیش از همه نظریه های جامعه شناختی بر پیدایش و رشد نظریه های ارتباطی در حوزه جامعه شناسی تاثیر داشته اند. نویسنده مطالب کتاب را با توجه به تاثیر این نظریه ها تنظیم و تدوین کرده است. نویسنده در فصل اول کلیات مقدماتی درباره جامعه شناسی ارتباطات و اهمیت و ضرورت آن آورده است. او در فصل دوم به نظریه هایی میپردازد که منشا آن ها زبان شناسی است. در این فصل نظریه اندیشمندانی چون هومبلت، پیرس، سوسورف بولر، یاکوبسن و موریس مطرح میشود. در فصل سوم با عنوان نظریه های ارتباطی در جامعه شناسی به بررسی مدل ها و نظریه ها و پرسش هایی میپردازد که عبارتند از مدل بنیادی در جامعه شناسی ارتباطات، پرسش های اساسی جامعه شناسی ارتباطات، شرط های فرایند ارتباط، نظریه های کنش، تاثیر ساختارهای اجتماعی بر ارتباط، مفاهیم بنیادی مانند مفهوم، معنا و فهمیدن، شرط های عملی ارتباط، و سرانجام شرط های رسانه ای ارتباطات. فصل چهار به بررسی نظریه های کولی، مید و کنش متقابل نمادین اختصاص یافته است تا زمینه فهم جامعه شناختی ارتباط فراهم آید. فصل پنجم، هفتم و نهم به تمرین هایی در این زمینه اختصاص یافته است و در فصل ششم به نظریه های شوتیس و ولاکمن و در فصل هشتم به نظریه گارفینکل میپردازد. فصول دهم تا پانزدهم کتاب آخرین دستاوردهای نظری در حوزه جامعه شناسی ارتباطات را معرفی میکند. فصل دهم نظریه هابرماس و عقلانیت ارتباطی، فصل یازدهم ارتباط و تفسیر ارتباطی، فصل دوازدهم نظریه لومان و نظریه خودارجاعی و فصل سیزدهم آثار و نظریه فایده مورد انتظار در ارتباط معرفی میگردند. فصل چهاردهم کتاب نیز نظریه بازی زبانی و فصل پانزدهم نظریه پیر بوردیو و نظریه اقتصاد مبادله زبانی معرفی میگردند. آقا و خانم اشمیت، یعنی همان زوجی که در ابتدای این نوشته توصیف شدند نیز در تمام فصول کتاب حضور دارند و در طول کتاب در زمینه مباحث کتاب با یکدیگر به گفتوگو و ارتباط میپردازند.
[ یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۱ ] [ 16:0 ] [ شاهین کارخانه ]
به گزارش گروه فرهنگی پارسینه، ثبت آثار مادی و معنوی ایرانیان به نام دیگر کشورها در چند سال اخیر به روندی تبدیل شده که گویا پایانی برای آن نیست و به قول آن مصرع معروف «هر دم از این باغ بری میرسد». نامهایی چون مولانا، فردوسی، ابوعلی سینا و این اواخر هم ملا نصرالدین؛ شخصیت فولکوریک و طنزآمیز ایرانیها که این روزها کشور ترکیه درپی آن است تا با تبلیغات فراوان وی را به عنوان میراث ترکیه به جهانیان معرفی کند. هفته گذشته در اقدامی ناگهانی آذربایجانیها در یونسکو ساز «تار» را به نام خود ثبت کردند. این اقدام موجب موضعگیری تارنوازان برجسته ایرانی مانند «حسین علیزاده» و «حمید متبسم» شد. مخلص کلام این هنرمندان این بود که نباید در این زمینه تعصب به خرج دهیم زیرا آذربایجانیها شیوه تار زدن خود که متفاوت از تار ایرانی است را در یونسکو به ثبت رساندهاند و اگر متولیان فرهنگی و هنرمندان ما نیز تلاش کنند، میتوانند تار و شیوه تار زنی ایرانی را به ثبت برسانند. رضا مهدوی، مدیر اسبق مرکز موسیقی حوزه هنری، با توجه به تمایزهای تار ایرانی و آذربایجانی و شیوه نواختن آنها به خبرنگار فرهنگی پارسینه گفت: «تار» ثبت شده «تار» آذربایجانی است و برای نواختن نوازنده آن را بر روی سینه میگیرد. همچنین تعداد سیمهای آن نیز با تعداد سیمهای تار ایرانی متفاوت است. این تار ثبت شده از سوی آذربایجان هیچ شباهتی به تار ردیف دستگاهی ایرانی ندارد. وی افزود: تار دستگاهی ایران تا حدودی شبیه به تار دستگاهی آذربایجان است اما بعد از «درویش خان» یک سیم به آن اضافه شد و از آن دوره به بعد نیز تار ایرانی بر روی سینه نواخته نمیشود و بر روی پا قرار داده میشود. مهدوی درباره ثبت تار از سوی آذربایجان گفت: اینکه این تار و شیوه تار زنی را آنها ثبت کردند، هیچ اشکالی ندارد اما این تار در قرقیزستان و تاجیکستان و حتی در بخشهایی از چین نیز استفاده میشود. ما باید به فکر این باشیم که تار دستگاهی را که منحصرا برای ایران است را ثبت کنیم. این نوازنده سنتور همچنین در خصوص این اقدام کشور آذربایجان عنوان کرد: این واقعه باید برای ما تلنگری باشد زیرا اگر تار ایرانی را ما ثبت نکنیم، این امکان وجود دارد که کشور دیگری دست به مستند سازی بزند و تمام زمینههایی را که لازم است، فراهم کند و تار ایرانی را به نام خود ثبت کند. یونسکو بر اساس شواهد و قراین دست به ثبت میزند و در اینجا نه دزدی اتفاق افتاده و نه خیانت. این قضیه در وهله اول به بی عرضگی هنرمندان و در وهله بعد متولیان فرهنگی کشور باز میگردد. مهدوی درباره قصور هنرمندان ایرانی در ثبت تار به عنوان میراث ملی ایرانیان گفت: اساتید بزرگ موسیقی ایرانی مقصر هستند، زیرا تاکنون در فستیوالهای بینالمللی شرکت نکرده و فیلمی از نواختن موسیقی خود به یونسکو ارائه ندادهاند. آنها به دنبال ایجاد سند برای موسیقی و ادوات موسیقی ایرانی نبودهاند. در ایران اساتید موسیقی ما تک محور هستند و هالهای برای خود درست کرده و از این رو ارتباط با آنها بسیار سخت است. برخی دیگر از هنرمندان ایرانی نیز به بدنه دولت متصل هستند و با برپایی چند کنسرت در سال، درآمدهای آنچنانی بدست میآورند و بیخیال موضوعاتی از این دست میشوند و چندان خود را به دردسر نمیاندازند. مدیر سابق مرکز موسیقی حوزه هنری درباره شرایط نوازندگان آذربایجانی و حمایتهای دولتی از آنها ادامه داد: نوازندگان آذربایجانی تکنیک بسیار بالایی در نواختن تار آذربایجانی دارند و دولت هم به خوبی از آنها حمایت میکند. برای ثبت یک ساز در یونسکو باید دهها نوازنده تکنیکال و حرفهای مستندات خود را به یونسکو ارائه کنند تا یونسکو تاریخچه آنها را به رسمیت بشناسد. وی با اشاره به ثبت سازهای «قانون» و «بربط» توسط کشورهای همسایه گفت: در آینده نزدیک اگر بدنبال این نرویم که سنتور که یک ساز ایرانی است را به نام خود ثبت کنیم، چینیها آن را به نام خود ثبت خواهند کرد. مهدوی درباره ساز سنتور و نواختن آن در کشور چین گفت: در حال حاضر سنتور در چین با تکنیک دیگری نواخته میشود. سنتور چینی به لحاظ شکلی شباهت بسیاری به سنتور ایرانی دارد اما به لحاظ تکنیک نواختن بسیار متفاوت از نواختن سنتور نوازهای ایرانی است. مسئولان فرهنگی چین اگر از چند نوازنده متحبر فیلمبرداری کنند، مقداری مستندات دیگر برای یونسکو آماده کنند میتوانند این ساز را به نام خود ثبت کنند. وی با اشاره به درس گرفتن از این اتفاق و دست برداشتن از تعلل گفت: باید از این فرصت استفاده شود و سه ساز «تار»، «سنتور» و «سه تار» به نام ایران ثبت شود. در سطح جهان این روزها کشورها به دنبال فرهنگ سازی برای خود هستند؛ کشورهایی که فرهنگی دارند در پی مستندسازی آن هستند و کسانی که فرهنگی ندارند تلاش میکنند برای خود فرهنگی دست و پا کنند. متاسفانه در ایران بواسطه برخی مسائل از فرهنگ خود دور افتادهایم و متعصبانه موضع گیریهایی میکنیم و آنچه مغفول میماند هنر و فرهنگ ایرانی است. وی با انتقاد از جامعه هنری و هنرمندان موسیقی گفت: متاسفانه جامعه هنری ما برج عاج نشینانی هستند که دسترسی به آنها آسان نیست و مردم براحتی نمیتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند. درست است که صدا و سیمای ما در این میان مقصر است و هنرمند را نشان نمیدهد اما این دلیل نمیشود که هنرمند در را به روی خود ببندد. وی با اشاره به وضعیت هنرمندان موسیقی در پیش و پس از انقلاب عنوان کرد: قبل از انقلاب هم هنرمندان اگر چه در صدا و سیما حضور فعال داشتند اما در آن دوره هم آنها در پیله خود بودند. آن گونه که هنرمند تاجیکی، ارمنی و ... تلاش میکنند و خود را در عرصههای جهانی نمایش میدهند، متاسفانه هنرمندان ایرانی به رغم داشتن خانه موسیقی و صنف چشم دیدن یکدیگر را ندارند و بشدت یکدیگر را نقد میکنند. وی در پیشبینی خود از درس گرفتن هنرمندان و متولیان فرهنگی از این اتفاق گفت: چشم من آب نمیخورد زیرا هنرمندان ما هنوز از خواب برنخاستهاند و میراث فرهنگی ما هم کلا خواب است. وزارت فرهنگ و ارشاد هم همچنان سرگرم ممیزی و سیاستگذاریهای روزانه خود است. در این میان تلویزیون ما هم بیشتر به دنبال تولیدات مناسبتی است که عموما مردم شنونده آن نیستند. از این رو بعید میدانم در آینده نزدیک اتفاق خاصی در عرصه فرهنگی و هنری کشور رخ دهد.
[ یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۱ ] [ 15:36 ] [ شاهین کارخانه ]
|
||||||||||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |