ژورنالیست جوان
وبنوشت شاهین کارخانه
قالب وبلاگ
لینک های مفید

گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «تبارهای دولت استبدادی» با حضور آقاجری و نوذری
ماتریالیسم تاریخی و جامعه‌شناسي كلان‌نگر

نیما علوی
//روزنامه شرق

 از راست به چپ حسينعلي نوذري، هاشم آقاجري/ عكس: مهدي حسني، شرق

تلاش برای غلبه بر دوگانگی فلسفه و علوم انسانی یک نام بیشتر ندارد: ماتریالیسم تاریخی. اگر رابطه بین زیربنا و روبنا نقطه مرکزی همه بحث‌ها در سنت مارکسیستی باشد، رابطه بین تفکر و وجود، به عنوان جلوه‌ای از رابطه زیربنا و روبنا، مساله اصلی ماتریالیسم تاریخی است. در این زمینه باید بر این مساله تاکید کرد آن معنایی که زاده تفکر است بر آنچه وجود دارد متقدم نیست. می‌توان اذعان کرد که معنابخشی به طبیعت، چه در قالب اسطوره‌های باستان و چه در قالب مفاهیم علمی عصر روشنگری به بعد، به درون جامعه بازمی‌گردد و سلطه بر طبیعت به سلطه بر انسان مبدل می‌شود. ماتریالیسم تاریخی فی‌الواقع سویه مقابل این جریان است. این مفهوم دغدغه درگیری با «آنچه هست» را دارد. پری اندرسون، مورخ و جامعه‌شناس تاریخی اهل بریتانیا، از جمله متفکرانی است که در آثارش در پی مواجهه با آنچه «وجود دارد» است. او در کتاب «تبارهای دولت استبدادی» به دنبال درگیری با واقعیت‌هایی است که منجر به شکل‌گیری دولت مطلقه (Absolutist State) می‌شود. این کتاب با ترجمه حسن مرتضوی در سال 1390 روانه بازار شد. مرتضوی پیش از این، جلد اول این کتاب، «گذار از عهد باستان به فئودالیسم» را با نشر ثالث چاپ کرده بود. از جمله نشست‌های پژوهشکده تاریخ اسلام، نقد و بررسی کتبی است که در زمینه تاریخ تالیف و ترجمه شده است. نشست چهارشنبه 25 اردیبهشت این موسسه به بررسی کتاب «تبارهای دولت استبدادی» اختصاص داشت که با حضور هاشم آقاجری و حسینعلی نوذری برگزار شد. به غیر از بحث‌های خود نشست پرسش و پاسخ و حواشی آن نیز جالب بود. پس از پایان صحبت‌های حسینعلی نوذری، هاشم آقاجری به مساله اصلی این نشست اشاره کرد و آن اینکه این برنامه فاقد دبیر جلسه بود و به همین دلیل بعد از جلسه، زمانی که مخاطبان پیرامون مسایل مطرح شده در پی طرح سوال بودند، آقاجری گفت: «خوشبختانه یا متاسفانه ما ناظم و ناظر نداریم» او ادامه داد که می‌خواهد از این فرصت استفاده کند و به برخی از صحبت‌های نوذری پاسخ دهد. فارغ از همه اختلاف ‌نظرها بر سر حیات نیروهای اجتماعی و قدرت دولتی و اینکه نسبت این دو و موقعیت هرکدام چیست؟ شاید جالب‌ترین جدال دو سخنران بحث بر سر تعلق اندرسون به سنت ‌مارکسیسم بود. هر چند باید به این نکته اشاره کرد که با وجود اشاره نوذری و آقاجری در خلال بحث‌هایشان به متفکر و فیلسوف فرانسوی، لویی آلتوسر، نامی از سنت‌ فکری او و بالاخص ماتریالیسم مواجهه، به‌عنوان بدیلی برای ماتریالیسم تاریخی، به میان نیامد. نقد آقاجری به نوذری فی‌الواقع به این دعوی نوذری برمی‌گشت که اندرسون را به گونه‌ای متعلق به شکلی از سنت آنگلو - تروتسکیستی می‌دانست. هرچند دخالت هر یک از طرفین در گفته‌های دیگری فضای بحث را آشفته کرده‌ بود. اما شاید نکته قابل توجه معطوف به تعریف طرفین از متفکر درون یک سنت فکری بود. آنچه در اين صفحه مي‌خوانيد گزارش سخنراني هاشم آقاجري در اين نشست و متن پياده‌شده سخنراني حسينعلي‌ نوذري است.


هاشم آقاجری که آغازکننده دو سخنرانی این نشست بود پس از بررسی زندگی و جایگاه فکری اندرسون در حیات فکری بریتانیا، مخصوصا میان طیف چپ، به عنوان کتاب اشاره کرد و در مقابل عنوان تبارهای دولت استبدادی، تبارهای دولت مطلقه را برگزید چرا که به گفته او Absolutist State اصطلاح ویژه‌ای است ناظر بر یک مفهوم خاص. بنابراین ترجمه آن به دولت استبدادی باعث نوعی آشفتگی مفهومی در ادبیات تاریخی و جامعه‌شناسی تاریخی می‌شود. نکته‌ای که ما در تحقیقات آکادمیک باید به آن با وسواس نگاه کنیم ترمینولوژی و مفهوم‌پردازی دقیق است چرا که متفکران و مکاتب مختلف برای تبیین دیدگاه‌های خود مفاهیم ویژه‌ای انتخاب می‌کنند.
آقاجری در ادامه صحبت‌هایش برای روشن‌شدن این مساله به مقایسه عنوان این کتاب و عنوان کتاب ویتفوگل یعنی «استبداد شرقی» پرداخت و گفت هر دو کتاب عنوان استبداد را روی جلد دارند ولی به لحاظ مفهومی Absolutist state با Despotism متفاوت‌ است و زمانی که ما هر دو آنها را استبدادی ترجمه کنیم تمایزها و تفاوت‌های میان این دو مفهوم گم می‌شوند.
متفکران مفاهیم و واژه‌ها را با دقت انتخاب می‌کنند و بر اساس واقعیت‌های تاریخی‌شان به کار می‌برند تا بتوانند منطق تبیینی و توضیحی و تفسیری خودشان را ارایه دهند. آقاجری بعد از توضیح در مورد ترجمه عنوان کتاب و دقت در انتخاب واژه‌ها، به سراغ کتاب مورد بحث رفت و به این نکته اشاره کرد که کتاب‌ «گذارها: از دوران باستان به فئودالیسم» (جلد یک کتاب مورد بحث که آن هم با همین مترجم و ناشر چاپ شده است) و کتاب مورد بحث در واقع یک کتاب است در دو جلد. اندرسون در این دو کتاب کل تاریخ اروپا را در یک محدوده دو هزار و چندصد ساله بررسی کرده است. یعنی از دوران باستان و آنتیک اروپا، در واقع عصر برده‌داری، تا زوال دولت‌های استبدادی. با اشاره به اینکه آخرین دولت استبدادی اروپا در آغاز قرن بیستم دولت مطلقه تزاری است. آقاجری در ادامه به سایر آثار، اندرسون اشاره کرد و گفت همه این آثار، نهایتا یک نقطه عزیمت دارد و آن هم پاسخگویی و حل مسایل کنونی بر مبنای نوعی رهیافت تحلیلی و تئوریک است. و این از آن‌روست که زمینه‌ای تئوریک – تحلیلی بسازد و از دل آن نوعی دستورکار و برنامه سیاسی – اجتماعی بیرون کشد.لذا اندرسون و سنتی که به آن تعلق دارد نظریه را در کنار عمل به کار می‌بندد. او از جنس مورخانی نیست که به «تاریخ برای تاریخ» معتقدند. آقاجری در ادامه با اشاره به دو کتاب «ردپای ماتریالیسم تاریخی» و «ملاحظاتی در باب مارکسیسم غربی»، پری اندرسون را به عنوان یک نومارکسیست و یک مارکسیست انتقادی معرفی کرد. او بر این باور است که اندرسون برخلاف بعضی از جریان‌های مارکسیستی که برخوردی جزمی با مارکس دارند، با میراث مارکس برخوردی انتقادی دارد و در عین حال در پی روزآمدکردن مارکسیسم به دنبال تجربیات جدید و بازخوانی دقیق فرآیندهای تاریخی است. اندرسون تا به امروز مشغول نوشتن و درگیری با مسایل معاصر بوده است.آقاجری در ادامه صحبت‌هایش به ویژگی‌های کلی کتاب مورد بحث پرداخت. به‌زعم او اندرسون یک مورخ جامعه‌شناسی است و به همین دلیل رهیافتش مفهومی، تئوریک و در عین حال کلان‌نگر است. و باز به دلیل همین نگاه کلان به تاریخ روش تطبیقی و مقایسه‌ای یکی از ویژگی‌های بارز آثار اندرسون است. این به آن معنی است که برخلاف دیدگاه ساختارگرایانه – کارکردی که جعبه‌های نظری را به صورت ثابت، فراگیر و فراتاریخی به تجربه تاریخی تحمیل می‌کند و واقعیت‌های تاریخی – اجتماعی را در قالب مفاهیم متصلب از پیش تعیین شده و منطق تطبیقی انتزاعی قرار می‌دهد، اندرسون می‌کوشد امر عام (مفاهیم انتزاعی) و امر خاص (تجربه‌های تاریخی) را تلفیق کند. اندرسون در مقدمه کتاب تبارهای دولت استبدادی نقدی را به مارکسیسم وارد می‌کند و می‌نویسد معمولا فیلسوفان مارکسیست در مورد تاریخ انتزاعی صحبت می‌کنند و در عین حال به تجربه‌های تاریخی توجهی ندارند. از این نظر در آثار فیلسوفان مارکسیست ما با یک تاریخ پویا و زنده روبه‌رو نیستیم بلکه با مجموعه‌ای از کلیات انتزاعی طرفیم که بر اساس واقعیت‌های تجربی تحقیق‌پذیر نیست. از سوی دیگر مورخان مارکسیست بدون توجه به جنبه‌های عام و فلسفی و نظری موجود در فرآیندهای تاریخی، تنها به تجربه‌های تاریخی می‌پردازند. اندرسون مدعی است که می‌خواهد این شکاف میان کار فیلسوفان مارکسیست و مورخان مارکسیست را پر کند. از این‌رو در بحث رابطه میان نظریه و تجربه، اندرسون می‌کوشد نه نظریه را فدای گم‌شدن در جزییات تاریخی پراکنده و درهم و برهم کند که نهایتا هیچ‌گونه استنتاج مفهومی و نظری ندارد و نه تجربه زنده تاریخی و امر انضمامی را تقلیل دهد و فدای نظریه کند. معمولا پژوهش‌هایی که پیش‌فرض ایدئولوژیک دارند، تاریخ را فدای ایدئولوژی می‌کنند. فی‌الواقع در این دست پژوهش‌ها رابطه بین تاریخ و ایدئولوژی رابطه خادم و مخدوم است. این در حالی است که برای اندرسون، ایدئولوژی چارچوبی است در خدمت توضیح و تفسیر تاریخ و در نهایت باید این رابطه برعکس شود. تئوری در اینجا باید حکم یک ابزار مفهومی و کلیدی را بازی کند که با آن بتوانیم قفل‌های فروبسته تجربه تاریخی را به لحاظ نظری باز کنیم.بعد از بررسی روش‌شناسی آثار اندرسون، آقاجری با توجه به کتاب مورد بحث و «گذارها» نوع تاریخ‌نگاری اندرسون را، تاریخ از بالا دانست که در مقابل تاریخ‌نگاری از پایین قرار می‌گیرد. اندرسون بالاخص در این کتاب از این نوع تاریخ‌نگاری، تاریخ از بالا، دفاع می‌کند. تاریخ از پایین در واقع به معنی تاریخ زندگی مردم بدون توجه به قدرت و دولت است. برای مثال «تشکیل طبقه کارگر در انگلستان» اثر تامپسون، که او هم یک نومارکسیست بریتانیایی است، از این دست تاریخ‌نگاری‌هاست. آقاجری در خلال صحبت‌هایش متذکر شد که در سال‌های اخیر چندین کتاب که بسیار برای دانشجویان علوم انسانی مفید و اساسا لازم است ترجمه شده و امیدوار است کتاب تامپسون هم به زودی به فارسی ترجمه شود. او ضمن این گفته‌ها به نهضت ترجمه و تاثیر آن بر شکل‌گیری تمدن‌ها و فرهنگ‌های مختلف در دوره‌های گوناگون اشاره کرد. در ادامه بحث اصلی، آقاجری کتاب اندرسون را، در مقابل کتاب تامپسون، تاریخ از بالا یعنی تاریخ دولت قلمداد کرد. «البته این امر موجب شد تا منتقدان اندرسون او را به یک تاریخ‌نگاری غیرمارکسیستی متهم کنند چرا که به‌زعم آنها تاریخ‌نگاری مارکسیستی در حقیقت تاریخ‌نگاری شیوه‌های تولید است.» اندرسون در دفاع از کار خود جمله‌ای از مارکس را نقل می‌کند و می‌گوید اگرچه ماتریالیسم تاریخی و البته خود مارکس نهایتا تاریخ را با شیوه تولید توضیح می‌دهد اما نهایتا تحولات تاریخی در سطح سیاسی تعیین تکلیف می‌شود.  تحولات تاریخی در لحظه انقلاب امری سیاسی است. بنابراین مطالعه ساخت قدرت و دولت نباید به محاق رود. دقیقا به این معناست که اندرسون فرماسیون‌های مختلف اجتماعی را با توجه به ویژگی‌های خاص دولت و نهاد قدرت مورد مطالعه قرار می‌دهد.  آقاجری پس از این مقدمات سوال اصلی را طرح می‌کند: این دولت یک صورت‌بندی از دولت است که در حد فاصل میان زوال فئودالیسم و برآمدن فرماسیون سرمایه‌داری در تاریخ ظهور پیدا می‌کند. برای مثال در تاریخ ایران، ما بسیاری از ویژگی‌های چنین دولتی را در دولت صفوی می‌بینیم اما در نهایت نمی‌توان ادعا کرد که دولت صفوی واجد این ویژگی‌هاست. این به دلیل جایگاه دولت صفوی است که با جایگاه دولت مشابه اروپایی تفاوت‌هایی دارد هرچند از جهاتی مشابه آن است. درباره ویژگی‌های این مفهوم و جغرافیای ایران، آقاجری با احتیاط به دوره پهلوی اول اشاره می‌کند. اما به باور او، نکته مهمی که می‌تواند محل نزاع قرار گیرد چیستی این دولت و کارکرد آن است. نظر رایج و غالب در این زمینه آن است که این‌دولت‌ها پیش‌درآمد ظهور فرماسیون سرمایه‌داری است و سازوکارهای بوروکراتیک این دولت زمینه برآمدن این فرماسیون را می‌سازد. درواقع دولت زمینه‌ای می‌شود برای به خاک‌سپردن فئودالیسم و ساختن بستری برای زایش سرمایه‌داری. تمام مباحث طرح شده تا اینجا برای مخاطب موید آن است که این نظریه پیرامون دولت مورد تایید نویسنده کتاب «تبارهای دولت استبدادی» هم هست. اما آقاجری بحثی را پیش کشید که این فرضیه را به هم زد. به گفته او اندرسون برخلاف این نظریه بر این باور است که این دولت، دولتی فئودالی است. برای روشن‌شدن این بحث او به توضیح و تبیین مفهوم فئودالیسم نزد اندرسون پرداخت و گفت آنچه برای اندرسون فئودالیسم نام دارد در مقابل جریان قالب مفهوم‌پردازی اقتصادی از فئودالیسم قرار می‌گیرد. اندرسون علاوه بر عناصر زیربنایی شیوه تولید، بر عناصر روبنایی حقوقی و سیاسی این فرماسیون تاکید می‌کند و از این منظر می‌توان ادعا کرد که او در اینجا منظری وبری پیدا می‌کند. اندرسون با تعریفی که از فئودالیسم ارایه می‌دهد – یعنی فرماسیونی مرکب از برده‌داری رومی و اقتصاد شبانی ژرمنی – آن را تنها متعلق به اروپا می‌داند. البته با این تاکید که مفاهیمی که او به کار می‌برد از سنخ نمونه‌های آرمانی وبر نیست و باز با تاکید بر اینکه در میان کشورهای غیراروپایی و بالاخص آسیایی تنها استثنا در این میان ژاپن است. اما نکته مهم در نگرش اندرسون به فئودالیسم و دولت استبدادی تفکیک فئودالیسم اروپای غربی و اروپای شرقی و در نتیجه آن دولت غربی و شرقی است. به‌زعم اندرسون دولت استبدادی غربی زودتر از نمونه شرقی آن در تاریخ ظاهر شد. فی‌المثل انقلاب فرانسه آخرین لحظه عمر دولت مطلقه در اروپای غربی بود. این در حالی است که چنین دولتی در اروپای شرقی در همان زمان در حال نضج‌گرفتن است. در ذیل این‌گونه‌شناسی باید یادآور شد که در هر دو منطقه یک استثنا وجود دارد: لهستان در شرق و اسپانیا در غرب. علت این تقدیم و تاخر چیست؟ آقاجری می‌گوید، نویسنده این کتاب علت آن را در تفاوت تاریخی و صورت‌بندی‌های اجتماعی - اقتصادی آنها می‌جوید. به این معنا که در اروپای غربی به دلیل رشد تجارت و پیشرفت بورژوازی، فئودالیسم به سرعت مراحل سروری خود را پشت سر می‌گذارد. بنابراین چنین دولتی واکنشی است در برابر ناتوانی حاکمیت فئودال در نحوه اداره دهقانان، زمین و مالکیت خصوصی. چراکه زمینداران توان حفظ خود را در برابر دهقانان از یک‌سو و بورژوازی در حال شکل‌گیری از سوی دیگر نداشتند. لذا چاره‌ای نبود جز تمرکز قوای متراکم فئودالیسم. نکته مهم اما آنجاست که این شکل تمرکز در دولت نه برای کمک به برآمدن بورژوازی، که برای تداوم استثمار فئودالی ساخته شده بود. دقیقا در این نقطه به باور آقاجری، اندرسون نقدی را بر مارکس و انگلس وارد می‌کند. آنها این دولت‌ها را محصول توازن طبقاتی میان بورژوازی و فئودالیسم می‌دانند درحالی‌که چنین نیست و در آن دوران بورژوازی آنقدر قوی نشده بود که بتواند بالانس برقرار کند. شاید بتوان گفت این مثال در مورد دولت بناپارتی صدق کند. آقاجری ضمن توضیح شرایط اجتماعی‌– اقتصادی اروپای شرقی و گذارهای متفاوت این دوگونه به شرایط جدید صحبت‌های خود را با این نکته به پایان برد که تحلیل اندرسون پیرامون تاریخ اروپا به لحاظ نقطه‌نظرهای خاص وی، متکی بر نقش روشنفکران و جریان‌های آگاهی‌بخش و در عین حال کنش‌های دموکراتیک است.

لینک خبر :  http://sharghdaily.ir/?News_Id=11201
منبع: روزنامه شرق        

[ یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۲ ] [ 11:33 ] [ شاهین کارخانه ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

درآی و بنشین و این کلمه را باش که این کلمه با تو کارها دارد. (اسرارالتوحید)
لینک های مفید


امکانات وب