ژورنالیست جوان وبنوشت شاهین کارخانه
| ||
بازنشر یادداشتی که در وبسایت الف منتشر شد: http://alef.ir/vdcdjo0foyt0jf6.2a2y.html?184184 چند راهی بی معنا شاهین کارخانه خنده دار است که بگویم یکی از مشکلات ما نسل های جدید، داشتن استعدادهای فراوان و متفاوت است ولی فکر کنم حقیقتی است. قدیم ها این طوری بود که یا زمینه ی رشد استعدادهای درونی اصولا فراهم نبود یا اینکه زمینه یک استعداد به خصوص فراهم می شد که آن هم معمولا همان استعداد خانوادگی بود. سرنوشت شغلی ، تحصیلی و انتخاب ها معمولا مشخص و واضح بود. طرف می رفت وردست پدرش یا حالا همان دوروبر ها ، یا مثلا یکی کشف می کرد که استعداد نویسندگی دارد و این می شد سرنوشت او. اما به مدد فراغت بیشتر، فضای متنوع تر و توجه بیشتری که فرزندان جدید دریافت می کنند، حالا با موجوداتی روبرو هستیم که در خیلی زمینه ها توانایی دارند . حالا دختر پسرهایی را می بینیم که هم ریاضی شان خوب است ، هم از شعر و کلمه و کتاب سر در می آورند، هم کاریکاتور های خوبی می کشند ، هم به محیط زیست و اطلاعات جانوری و گیاهی علاقه مندند و ... به نظر ، اتفاق خوبی می آید ؛ اینکه یک نفر خیلی چندوجهی باشد ، در خیلی زمینه ها بروز داشته باشد و راههای متفاوت برای درخشیدن روبه رویش باشد اما برای نسل چندوجهی اتفاق خوبی نیفتاده و آنها فقط سرگردان و حیرت زده روبروی چندراهی های جلوی رویشان مانده اند. این فاجعه انسانی که توان و استعداد انسانی زیادی را که می تواند صرف رشد و پیشرفت اجتماعی شود ، به کلی هدر می دهد مطمئنا دلایل زیادی دارد و این یادداشت کوچک مجال مرور همه ی آنها نیست ولی من ۲-۳ تایش را مرور می کنم. ۱) در مدارس ما باید مشاورانی پیدا شوند و رشد کنند که با نگاه همه جانبه به تمام زمینه های نوجوانان و فرصت های پیش رو، آنها را به سمت پررنگ نگه داشتن و تقویت یکی از استعدادها سوق بدهند و از پراکندگی و این شاخه به آن شاخه پریدن نجات بدهند. مشاورانی باید باشند که به فرزندان یاد بدهند از بین همه آن استعدادهایی که حس می کنی داری و نیز آموزش های پراکنده ای که برای بسیاری شان دیده ای ، کدامشان باید بشود جزو سرگرمی ها و اوقات فراغت و کدامش باید سرنوشت تحصیلی و آینده ی تو باشد. نبود سیستمی برای خودیابی درست در دوران تحصیل، پدر مادرهایی که دلشان می خواهد بچه شان هیچی کم نداشته و هر کلاسی رفته باشد ، اولین دلیل این اتفاق است. ۲) ماجرا این است که این چنداستعدادی همراه شده با تربیت مسئولیت ناپذیر که اوضاع را این همه به هم ریخته کرده است. جوان امروزی کاری یا درسی را شروع می کند و بعد به محض اینکه به ناملایمتی بر می خورد یا کمی کار سخت می شود، به دلیل مسئولیت ناپذیری و روحیه ی فرار از تعهد، سریعا فکر می کند نه ، این راه من نیست و بهتر است بروم سراغ آن یکی استعدادم و در آن مسیر بهتر موفق میشوم. این می شود که هر راهی را ۲-۳ قدم جلو رفته و هر کدام این رفت و برگشت ها و حیرانی ها ، انرژی کار و رشد او را بی اندازه پایین می آورد. ۳) این فرزندان نه در سال های مدرسه و نه در سال های دانشگاه ، تجربه صبوری و مداومت ، کار سخت و پیگیر و رساندن یک مسئولیت تا پایان را ندارند. فرزندان تست و تصمیم گیری های آنی و فکر های سریع اند، نه فرزندان تحقیقات و تحلیل و پژوهش طولانی روی کار و پدیده و اثری. پس به محض اینکه در یکی از زمینه هایی که استعداد دارند، نیاز به صبوری و کار طولانی تر و سنگین تر پیدا می کنند، باورشان را به داشتن آن استعداد از دست می دهند و خیال می کنندکه توهم بوده و واقعا استعداد مورد نظر را نداشته اند و اگر بروند جای دیگر ، بهتر موفق می شوند یا حتی بد تر از این ، تصمیم می گیرندکه در حاشیه امنی بایستند و با همین توهم که همه ی این استعداد ها را دارند، تا آخر عمر با ادعاهایشان زندگی کنند. ( اگر این کار را می دادند به من ...! اگر یکی تو این مملکت بود که قدر توانایی های من را می دانست ...! و ...) این استعدادها و توانایی های پوشالی که با اولین موانع راه فرو میریزند و آن قدری رویشان کار نکرده ایم که بدانیم چقدر واقعی و چقدر غیرواقعی اند، بلای جان نسل های جدید شده است.
برچسبها: الف [ شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۲ ] [ 22:53 ] [ شاهین کارخانه ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |