ژورنالیست جوان وبنوشت شاهین کارخانه
| ||
![]() نگاهی به نمایش یک تنبیه باشکوه
امین حقیقت نژاد
رنه ماگریت، نقاش معاصر که آثاری در خور توجه و منحصر به فردی را خلق کرده، اثری دارد با نام “جعبه پاندورا” که در آن کاراکتر همیشگی آثارش را پشت به تماشاگر و رو به منظره ای از شهر ترسیم کرده در حالی که یک شاخه رز سفید در کنار او تعبیه شده است. این نقاشی عجیب که نامی عجیب تر از خود را به یدک می کشد، حضوری اندک اما بسیار پر معنی در نمایش “یک تنبیه باشکوه” دارد که دستمایه این یادداشت شده است. ابتدا مروری کوتاه داشته باشیم به داستان پاندورا و جعبه معروفش در اساطیر یونانی. در اسطوره های یونانی بانویی هست بنام پاندورا. او از سر کنجکاوی زنانه به سراغ جعبه ای می رود که محتوی پلیدی ها و بلایا و بسیاری چیزهای دیگر است. او بیعلم به این موضوع و از روی کنجکاوی در جعبه را باز می کند و همه ی بلایا از درون جعبه به بیرون می گریزند. تنها چیزی که او می تواند در جعبه نگاه دارد امید است. او در جعبه را می بندد. درک نادرست این اسطوره، پاندورا و جعبه اش را به مظهر ترویج پلیدی و بانی شر بدل کرده است، غافل از این که او حافظ امید است. او می داند که اگر انسان روزی از پلیدی مستاصل شود، جایی در کنج جعبه ای، امیدی هستکه نجات دهنده خواهد بود. با توجه به داستانی که نقل شد، سهل ترین مفهومی که می توان از نقاشی رنه ماگریت برداشت کرد، امید است. به نظر می رسد در این اثر شهر روبروی کاراکتر کلاه به سر همان جعبه پاندوراست قبل از گشوده شدن که مملو از بدی ها ، پلیدی ها و بلایاست و گل سفید نشان از همان امید است. صحنه ای در نمایش که این تابلو در آن به صورت کاملا واضح و در ابعادی بزرگ به نمایش در می آید بسان رویا طراحی شده؛ دو بازیگر در حالی که بالشی بر دوش دارند و نور موضعی آبی روی آنها تابیده شده، با دوربین به تابلوی مذکور نگاه می کنند و اجزای آن را مورد توجه قرار می دهند. بالشت های روی دوش بازیگران تداییگر خواب است و گویی این دو صحنه را در رویا می بینند. چرخش های این دو روی چهارپایه هایشان در جهت مخالف هم هم می تواند نمادی از هماغوشی باشد و یا پیچ و تاب های انسان در حین خواب. این دو در این صحنه که در آن مدام صدای کوبش در می آید گویی انتظار میهمانانی را می کشند که خود نیز نسبت به آمدنشان شک دارند اما همچنان امیدوار به آن می پردازند. در همین حین در گوشه ی دیگر صحنه نور موضعی دیگری بر درختی خشکیده تابیده شده است. تو گویی این درخت نمادی است از امیدی خشکیده شده آن هم در رویاست که به یاس رسیده و دیگر چاره ای برایش نیست. اما صدای کوبش در چیست؟ چه کس یا کسانی پشت در هستند؟ آیا همان میهمانها نیستند؟ و یا همان اسمش رو نبرهایی که از ابتدای نمایش مرد و زن را کنترل می کنند؟ بگذارید داستان نمایش را مرور کنیم: زن و مردی هستند در جایی که گویی هیچ جا نیست و از ابتدای ماجرا توسط کس یا کسانی رصد می شوند. در بعضی اوقات پس از بیان حرفی یا انجام دادن عملی کاغذی که از بالا به پایین آویزان و در کف صحنه تلنبار شده تکانی می خورد و آن دو را با نوشته هایی که ما نمی بینیم متوجه این می کند که کار اشتباهی انجام داده اند، پس مراقب باشند. و یا صدای دوربینی می آید و در پس آن عکسی حک می شود که صحنه وقوع جرم(!) را نشان می دهد. در یکی از همین اخطارها گویا به آنها اعلام می شود که تنبیه شده اند و مجازات آنها این است که زندگی خود را نمایش دهند! زن در همین هنگام به مرد شکوه می کند که تقصیر اوست و مگر نمی داند که خواندن و نوشتن در اینجا جرم است و چرا دست یه چنین کاری زده است! بنابراین از صحنه دوم با تمهیداتی ما متوجه می شویم که اینان شروع به نمایش زندگی خود کرده اند. این منوال تا آخر ماجرا پیش می رود تا سرانجام دو کاراکتر به سرجای اولی خود باز می گردند و می خوابند و ما صدای آنها را می شنویم در حالی که خوشحال و خندان از روزی خبر می دهند که کاری به آدمهای بالای سر خود ندارند و به خوشی زندگی می کنند. به نظر می رسد “یک تنبیه باشکوه” نگاهی هم به شاهکارهای ابزورد و به خصوص در انتظار گودو دارد. درخت داخل گلدان نمایش بی شباهت به در انتظار گودو نیست. از منتظر بودن پرسوناژهای نمایش هم می تواند به تم انتظار رسید؛ همان تم نمایش “در انتظار گودو”. نمایش در حالی مخاطب نخبه را نشانه رفته که از مخاطب عادی هم غافل نبوده. شوخی هاس پارودیک بازیگران با بخش های زندگی در تابلوهای مختلف به راحتی لبخند به لب تماشاگر می آورد و حتی گاهی او را به قهقهه وا می دارد. از سوی دیگر مخاطب حرفه ای تئاتر هم می تواند با درک کدهای موجود در نمایش به مفهوم اصلی نمایش نزدیک شود. اما حیف و صد حیف که چنین نمایشی در تالاری نه چندان مطرح و پرمخاطب اجرا رفته تا جایی که جمع ما تماشاگران در اجرای پایانی هفته از ۵۰ بالاتر نرود. در حالی که شاهد اجرای نمایش های نه چندان خوب و پرمغز در تئاتر شهر و دیگر سالنها هستیم، تنبیه باشکوه در جایی اجرا می رود که حتی تئاتر رو های حرفه ای هم به ندرت به آنجا می روند. روزنامه همشهری، چهارشنبه ۱۷ آبان
[ دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۱ ] [ 15:46 ] [ شاهین کارخانه ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |